انت الرب و انا العبد , . . . انت الغنى و انا الفقير
]( [16] ,
چون خود را فقير و فانى مى بيند , مى نالد و اگر كسى خود را فقير و فانى نيافت
يا خود را دائمى مى پندارد كه(
اخلد الى الارض
) [17] ( ,
يحسب ان ماله اخلده
) [18] يا اگر خود را دائمى نمى پندارد , جهان را هم موقت مى پندارد , مى گويد
همانطور كه من از بين مى روم , اين نظام هم پاشيده مى شود , نه من هستم و نه نظام
هستى . اگر چنانچه انسان , اهل تقوا نبود , نه راهى دارد كه از گذشته تاريخ بهره
بگيرد و نه راهى دارد كه براى آينده , ره توشه تهيه كند .
تقوا , ره توشه سالكان مسير كرامت
تقوا مجموعه علم و عمل است . علم , بر عمل سايه افكن است و عمل در سايه علم
, انسان را با تقوا مى كند , و اين تقوا نيز زاد مسافر خواهد بود , كه از همان
آگاهى صحيح استمداد مى كند , و چون راه علمى به روى بعضى بسته است , راه عملى
نيز
به روى آنها مسدود خواهد بود , زيرا اگر كسى بخواهد عمل كند بايد عالم باشد , و
بداند به چه چيز بايد عمل كند . البته ممكن است كسى عالم باشد و عمل نكند اما
بحث در اينست كه ممكن نيست كسى عالم نباشد و عمل كند . اگر انسانى از علم
محروم شد ديگر جائى را نمى تواند ببيند , تا به سمت آن حركت كند . بنابراين
انسان متقى , هرگز در حوادث