كه نمى پنداشت و پيش بينى نمى كرد , به او روزى مى رساند .
پس متقى در اثر قدرت تشخيص حق و باطل , هرگز سرگردان نيست كه تحير علمى
داشته باشد و در اثر داشتن لطف خاص الهى , هرگز بى وسيله نيست كه بعد از
تشخيص حق , از گرايش به سوى او باز بماند , پس هم علما راه نجات به روى او
گشوده است و هم عملا , و چون تنها راه و تنها زاد , تقواست , لذا اگر كسى بى
تقوا بود , اولا در تشخيص حق و باطل سرگردان خواهد ماند , ثانيا بعد از تشخيص
, پيمودن راه نجات برايش باز نيست , بلكه بسته است .
كيفر بى تقوايان
لذا در سوره مباركه يس , درباره انسانهاى بى تقوا چنين مى فرمايد :
(
إنا جعلنا في أعناقهم اغلالا فهى إلى الأذقان فهم مقمحون
و جعلنا من بين أيديهم
سدا و من خلفهم سدا فأغشيناهم فهم لا يبصرون
) [11]
يعنى انسان فقط از دو راه ( بنحو مانعه الخلو ) مى تواند خداى خود را بشناسد :
يكى راه شناخت نفس است كه سرخم كند خود را ببيند و در خويشتن بنگرد , ديگر
راه جهان بينى است كه سر بلند كند , و آسمان و زمين را ببيند , موجودات دريائى
و صحرائى را ببيند و