تقوا حاصل شد , كرامت حاصل مى شود . پس كرامت دائر مدار تقوا است , تقوا دائر
مدار اخذ بقوه است , و اخذ بقوه دائر مدار معرفت كامل و عمل تام است .
معرفت , اساس كرامت و تقوا و عمل صالح
اگر تقوا به عنوان اصل و ريشه كرامت شمرده شد , ريشه وسطى است , نه ريشه
نهائى . زيرا در ريشه يابى مسائل , به معرفت مى رسيم و مى بينيم كه اصل و ريشه همه
اين امور , معرفت است . چون عمل صالح را هم معرفت احياء مى كند , پس انسان تا
عالم و آگاه نباشد , نه به دنبال عمل صالح مى رود , نه كيفيت عمل را به حد اخلاص
مى رساند . با تحليل اين آيات , معلوم مى گردد كه مبدأ اصيل كرامت انسان ,
همانا معرفت صحيح و عمل صالح اوست و اين نتيجه به عنوان اصل كلى اعلام مى شود .
در موارد جزئيه نظير صوم و امثال آن چنين فرمود :
(
يا أيها الذين آمنوا كتب عليكم الصيام كما كتب على الذين من قبلكم لعلكم
تتقون
) [2]
در همه اين موارد جزئيه , مى توان چنين تحليل كرد كه اينها بيان مصاديق تقوا
هستند و هر مصداق خاصى از تقوا , زمينه مصداق مخصوصى از كرامت انسان را فراهم
مى كند , چنانكه هر مصداق خاصى