نام کتاب : سکولارها چه مي گويند؟ نویسنده : قطب، محمد جلد : 1 صفحه : 9
ديني كه راه تفكّر را بر انديشه ميبندد، با اين ادّعا كه
عقل اگر بينديشد،منحرف ميشود و براي باز داشتن از گمراهي، راهي جز
جلوگيري از تفكّرنيست و پدران كليسا بساند كه در هر چيز، در تفكّر، در
تفسير، در پاسخگوييبه هر چه به ذهن مردم خطور ميكند، جانشين آنان
باشند، ولي نه به عنواندانش حقيقي، بلكه به اين عنوان كه
اينان جانشينان پطرساند و پطرس نيزگماشته از سوي خدا ـ يعني
عيسيبنمريم(ع) به گمان آنان. استغفار ميكنيم ازشرك ـ است و آنچه
را در زمين ميبندد، در آسمان گشوده نميشود و آنچهرا ميگشايد، در
آسمان بسته نميشود! آنان با اين جانشيني، به نام خدا سخنميگويند و
به خاطر اين تفويض الهي سخنشان رنگ تقدّس ميگيرد و چونجانشينانِ
جانشين خدايند، پس معصوماند و سخنشان درست است!
ديني كه مردم در سايه آن احساس امنيت ندارند، آنان از درون
خودتهديد ميشوند، به خاطر اينكه پيوسته احساس گناه ميكنند يا ترس
افتادن بهگناه دارند، و از بيرون نيز از سوي سلطه طغيانگر كليسا
تهديد ميشوند كه درمراقبت و بازرسي مردم تنها بر آنچه از آنان سر
ميزند حساب باز نميكنند،بلكه آنچه را هم كه شايد روزي از روزها از
آنان سر بزند به حساب ميآورند،با بدبيني آغاز ميشود، و با پيگيري
مستمر و تمايل پيشين نسبت به اينكه بهچيزي برخورد كنند كه مردم را
محكوم ميكند و آنان را زير دستگاه شكنجهقرار ميدهد، ادامه مي يابد
و چه شكنجهاي دارد آنكه محكمههاي تفتيشعقايد به او ميپردازد!
شگفت نيست كه اروپا از چنين ديني بگريزد و نسبت به آن
سرپيچي كند.شگفت، آن است كه در همه آن قرنهايي كه پس از تمرّد و
عصيان به «قرونوسطاي تاريك» ناميده شد، بر اين دين صبر كرده است.
واقعيت تاريخ ميگويد آغاز عصيان اروپا بر ضدّ آن دين، پس از
برخوردبا مسلمانان بويژه پس از شكست در جنگهاي صليبي بوده است. در
آن هنگام،اروپا ميزانِ ظلمتي را كه در آن همه قرنها در آن به سر
برد، احساس كرد ومشتاق نجات حقيقي از كمند كليسا و طغيان آن شد و در
پي موج «مبارزهفكري اسلامي» كه از شرق و غرب و جنوب به اروپا
رسيد، بويژه در اثرنهضت ترجمه، به اسلام گراييد.
در اينجا بود كه جنون كليسا ـ آنگونه كه پيشتر اشاره كرديم ـ
گُل كرد و باهمه وسايل به مبارزه با تاثير اسلامي برخاست. از جمله
اين وسايل آن بود كهكليسا نويسندگان و انديشمندان خود را موظف ساخت
كه چهره اسلام ومسلمانان را در نظر اروپاييها زشت جلوه دهند، تا
آنان راا ز ورود به اسلامبگريزانند، و زشتترين دشنامها را به پيامبر
اسلام (ص) و اصحاب بزرگوار اوبدهند و رسالت و وحي را نفي كنند و از
اسلام، چهره ديني شهواني، خشن،كين توزانه و خون ريز ارائه دهند.
محكمههاي تفتيش نيز از همين وسايل بود.
آن هنگام بود كه اروپا در تنگنايي افتاد كه تا امروز، با آثار
آن دست بهگريبان است، از دين تحريف شده خود و از حكومت شخصيتهاي
ديني(تئوكراسي) بيزار شد و پيش رويِ خود همان وقت، در را به روي
دين صحيحهم بست و در نظر اروپا، «سكولاريسم»، با همه آنچه داشت،
يعني دور ساختندين از صحنه زندگي، بر كنار نهادن آن از نفوذ سياسي
به صورت خاص، بهرسميت شناختن الحاد و بيديني و دفاع از آن و
اجازه دادن به هر كس كهبخواهد بر ضدّ دين و مفاهيم ديني هجوم آورد
و ... راه نجات از قيد و بند آندين شد، ديني كه در احساس اروپا،
سمبل تاريكي و زنجيرهاي كوبنده وجودانسان بود.
دين حقّ
تجربه و برخورد اروپا با دين خود، آن تجربه زشتي بود كه او را
بهسكولاريسم كشاند، ولي دين خدا چنين نيست. نه آن هنگام كه از
سوي خدانازل شد چنين بود، نه در اجراي عملي و در واقعيت تاريخي.
خداوند ميفرمايد:
(انّ الدين عندالله الاْسلام)
دين نزد خداوند، اسلام است.
يعني خود را تسليم خدا ساختن، تنها او را بدون شريك پرستيدن
وفرمانها و تعاليم او را به عنوان «روش زندگي» قرار دادن. اين
ويژگي براي دينخدا، مخصوص رسالت خاصيّ از رسالتهاي آسماني نيست،
بلكه صفت هررسالتي است كه از زمان آدم و نوح تا حضرت محمّد(ص) از
سوي خدا نازلشده است، ولي بيشترين انطباق آن با دين خاتمي است
كه بر خاتم پيامبراننازل شده و بدان وسيله، نعمت الهي تمام گشته
و دين كمال يافته است:
نام کتاب : سکولارها چه مي گويند؟ نویسنده : قطب، محمد جلد : 1 صفحه : 9