نام کتاب : سکولارها چه مي گويند؟ نویسنده : قطب، محمد جلد : 1 صفحه : 44
موضع سكولاريستها چيست؟
آيا آنان پيوسته همان نغمه را تكرار نميكردند و پيوسته از
تروريسماسلامي سخن نميگفتند؟ در حالي كه نسبت به انواع
تروريسمهاي موجود درجهان، كه بيشتر آنها بر ضدّ مسلمانان است، سكوتي
شك آور داشتند؟!
آيا اين هماهنگي شگفت ميان مواضعشان و مواضع غرب در برابر
اسلام،آنان را به درنگ وا نميدارد؟ چگونه ممكن است موضع يك
«مسلمان» دربرابر دين و ملت خود با موضع دشمنان دين و ملت او مطابق
باشد؟
اي سكولاريستها! آيا اين عجيب نيست؟
آيا اين شما را نسبت به ميزان نفوذ «تهاجم فكري» در دل و
جانتان بيدارنميكند؟ اين نفوذ تا آنجاست كه افكار شما و مواضعتان با
افكار و مواضعدشمنانتان يكي شده است...؟
بلكه شما آنان را دشمن احساس نميكنيد، بلكه دوستان و رفقاي خودميپنداريد...
درباره اين سخن پروردگار چه ميگوييد: «يهوديان و مسيحيان هرگز از توراضي نخواهند شد، تا آنكه از آيين آنان پيروي كني»
و اين سخن خدا: «و آنان پيوسته با شما خواهند جنگيد، تا اينكه اگربتوانند، شما را از دينتان برگردانند.»
و اين آيه: «اي كساني كه ايمان آوردهايد، يهوديان و
مسيحيان را دوست وسرپرست نگيريد. آنان با هم همبستگي و دوستي دارند،
هر كسي از شما كه باآنان دوستي كند، يقيناً از آنان است، همانا
خداوند، قوم ستمگر را هدايتنميكند.»
اكنون وقت آن رسيده كه سكولاريستها حقيقت موضع خويش را درككنند و از خودشان بپرسند:
به سود چه كسي با اسلام ميجنگند؟
آينده از آن كيست؟
موضعگيري غرب ـ و موضع سكولاريستها ـ نسبت به حوادث
الجزايرثابت كرد كه دشمني آنان با اسلام، خيلي شديدتر از دوستي
آنان نسبت بهدموكراسي و اعتقادشان به اصولِ آن است.
ما از ديرباز ايمان داريم كه غرب، فاقد اخلاق است و همه
تظاهرش بهارزشها و اصول، رياكاري و لاف بيهوده است، يا در بهترين
فرض، توهّمياست كه در خيالشان با آن به سر ميبرند تا در وجدان
خود، اين احساسخودشان را كه شايسته آقايي بر جهاناند، آن هم نه
فقط با آهن و آتش، بلكه باارزشها و اصول نيز، كه نامش را «تمدّن
مسيحي!» ميگذارند، كامل سازند.
ما از ديرباز به اين نكته باور داشتهايم، اما سكولاريستها در
كشورهاي ماكه ادعاهاي بزرگي هم دارند ـ يا گرفتار توهّمي بزرگاند ـ
ميگويند كه ما اينحرفها را از روي تعصّب ضدّ غربي يا تهمت به
تمدّن غرب و اصول وارزشهاي آن ميگوييم. اصولي كه ايمان غرب به
دموكراسي! در نشان دادنآن كافي است.
حوادث الجزاير كه پيش آمد براي هر بينندهاي نشان داد كه
غرب،چهاندازه به دموكراسي ايمان دارد، تا اينكه بدتر از آن پيش
آمد؛ حوادثبوسني و هرزگوين، و به شكل رسوايي همه ادعاهاي اصول و
ارزشها توخاليدر آمد و پردهها فرو افتاد و دشمني با اسلام در زشتترين
صورتي كه ممكناست بر ذهن بشر بگذرد، آشكار شد و توطئه جهاني بر ضد
اسلام و مسلمان،بينقاب آشكار گشت.
سكولاريستها در توهّم خويش كه سخن از دموكراسي و احترام
به«ديگران» ميگويند. گيج و سرگردانند و اسلام را بر اساس آن اصول
دروغينو بيواقعيت، محاكمه ميكنند.
ما سكولاريستها و مواضع ناحق آنان را واميگذاريم و به
دعوتگراناسلامي ميگوييم كه در موضعي مشابه اين، به آنچه بر
پيامبر اسلام(ص) نازلشده است، تمثّل جويند:
«آنان كسانياند كه خداوند ميداند در دلهايشان چيست، پس از
آنان (ومجازاتشان) روي بگردان و پندشان ده و با بياني رسا، نتايج
اعمالشان را بهآنان بازگوي»
سكولاريستها و مواضعشان را واميگذاريم و نگاهي به آينده ميافكنيم.
اين «تمدن» بر چه چيزي تكيه دارد؟ بيشك تمدن كنوني متكّي
به نيرويمادي عظيمي است كه پيش از اين بدين صورت در تاريخ
فراهم نيامده بود.
اين نيروي مادّي در درون خود، توانايي سازماندهي عظيمي را در
بردارد، نيز كار جدي و پشتكار و جديت در انجام امور و تصميم بر
رساندن بههدفها تعيين شده و تربيتي دقيق و مستمر را بر اساس اين
خصلتها.