نام کتاب : سکولارها چه مي گويند؟ نویسنده : قطب، محمد جلد : 1 صفحه : 36
«آنان كه بدون دليل و برهاني كه برايشان آمده باشد، در
آيات خدا مجادله وستيز ميكنند، جز تكبّر در سينههايشان نيست. و هرگز
به آن نخواهند رسيد،پس به خداوند پناه بجوي، همانا او شنواي
بيناست.»
اما مسأله برپايي احزاب و گردش دولت، صورت ديگري از
صورتهايسست شدن تدريجي «حسّ اسلامي» در دنياي معاصر ما و نفوذ
تهاجم فكريدر زندگي ماست. حس اسلامي نميگذارد كه پشتيباني يا
مخالفت به صورت«شغل» درآيد. آنچه كه دموكراسي حزبي در واقعيت
اجرايي خود دارد.پوشش نظري يا «ايدئولوژيكي» كه اين كار در سايه آن
انجام ميشود، هرچهميخواهد باشد.
انتخابات انجام ميگيرد، حزب پيروز، حكومت را به دست
ميگيرد،آنگاه اعضاي آن در جايگاههاي تأييد مينشينند و احزاب ديگر
درجايگاههاي مخالفت قرار ميگيرند. گروه اول، حمايت از دولت را
درتصميمهايش به عنوان شغل خود قرار ميدهند، هر چند آنها را قبول
نداشتهباشند، گروه ديگر نيز، مخالفت را شغل خويش ميسازند، هر چند
آنتصميمها را موجّه بدانند. بسيار اتفاق ميافتد كه گروهي با يك
تصميم خاصّاز موضع مخالفت برخورد ميكنند، همين كه خودشان به قدرت
رسيدند،همان تصميم را اگر از سوي دولت خودشان صادر شود، تأييد
ميكنند، يابرعكس! بارزترين نمونهاش حزب كارگر انگليس است، تا وقتي
در موضعمخالفت است، خواستار بالا بردن دستمزد كارگران و كاستن از
ساعات كاراست، چيزي كه حزب محافظهكار كه نماينده منافع
سرمايهداري است با آنموافق نيست.
وقتي حزب كارگر به قدرت ميرسد، افزايش دستمزد يا كاهش
ساعاتكار را ردّ ميكند، يا نميتواند اجرا كند ـ و فرقي نميكند ـ چرا
كه اين كار ازسويي به تورم ميانجامد و از سوي ديگر به منافع
سرمايهداري زيانميرساند، سرمايهدارياي كه حاكم اصلي در پشت
پرده بازي حكومتها وتعدّد احزاب است!
آيا در اسلام هم دنبال اين بازي هستند، تا متمدّن و پيشرفته و امروزيباشيم؟!
مسلمان هيچگاه تأييد يا مخالفت را شغل خود نميسازد، بلكه دائر
مدارحق است. البته گاهي در اجتهادش خطا ميكند و مصلحت را نميشناسد
وميپندارد كه اينجاست، در حالي كه آنجاست، و اشكالي هم ندارد.
ميتواندبدون آنكه نسبت به رأي خود تعصب داشته باشد، آنچه را حق
ميداند اعلامكند و هر گاه براي او روشن شد كه اجتهاد شخص ديگر
درستتر است، بدونمسألهاي رأي خود را عوض ميكند.
مثل اختلافي كه ميان «عمر» و «بلال» در مسأله «فييء» پيش
آمد. عمرنظري داشت و بلال با آن مخالف بود و مدتها بلال با آن
مخالفت ميكرد، تاآنجا كه عمر چنين دعا ميكرد: خدايا مرا از بلال و
يارانش كفايت كن! وبالاخره بلال به رأي عمر برگشت و موضع خود را
نسبت به مسأله بدون هيچمشكلي تغيير داد؛ وقتي فهميد كه اجتهاد عمر
درستتر از اجتهاد او بودهاست. در شوراي اسلامي كارها اينگونه جريان
مييابد. آيا لازمه آن برپايياحزاب ثابت و متعدّد است كه حمايت يا
مخالفت را شغل خود سازند و بنا بهموقعيت خودشان از نسبت به
كرسيهاي حكومت، تأييد يا مخالفت كنند؟!
در اين مسأله من «فتوا» نميدهم و كار فتوا را به فقيهان وا
ميگذارم، گرچهبه نظر من بحث با سكولاريستها نسبت به اين موضوع،
در حال حاضر بيهودهاست، ولي تنها اين را بيان ميكنم كه چقدر به
دنبال هجوم فكري كشيدهشدهايم و امور را جز با عينك غرب نميبينيم،
عينكي كه در شرايط تاريخيخاصّي شكل گرفته تا مسائل را به صورت
خاصّي ببيند، كه گاهي ضرورتاً درشرايط و اوضاع ديگر، لازم نيست.
اما مقصود از گردش حكومت چيست؟
از حق مسلمانان است كه با زمامدار خود مناقشه كنند و اگر خطا
كرد، او رابه صواب و درست برگردانند و اگر اصرار بر خطا داشت، با روشي
كه فقهايسياست ديني بر آن اتفاق نظر دارند، او را عوض كنند. اما
اينكه گردشحكومت خودش يكي از اصول باشد و صرفاً به خاطر وجهه
يافتن، نوگرايي ومدرنيسم مورد توجه و عمل قرار گيرد، چيزي است كه
تفسيري جز هجومفكري كه با انديشهها بازي ميكند ندارد.
به هر حال، مسأله نزد سكولاريستها، غير از ظاهري كه در چهارچوبآن مورد بررسي قرار ميگيرد، بعد پنهاني هم دارد.
نام کتاب : سکولارها چه مي گويند؟ نویسنده : قطب، محمد جلد : 1 صفحه : 36