ايمان بياوريم به آغاز فصل سبز *** تا بشكند شكوفه اعجاز فصل سبز
از زرد بى ترانه اكنون سفر كنيم *** تا درك شاعرانه آغاز فصل سبز
باور كنيم باور فرداى عشق را *** دربيت بيتِ شعرِ غزلسازِفصلِ سبز
در باور دوباره اين شاخه هاى خشك *** بيدار شو صميمتِ رازِ فصلِ سبز
پر كرده ايم دفتر احساس خويش را *** ازواژه هاى ناب،هم آواز فصل سبز
در انتظار ديدنت اى گل نشسته يم *** ما در كنار پنجره باز فصل سبز
تا دستهاى جدايى كوتاه گردد سرانجام *** شمشيرهاى شكسته!آخريكى خواهد آمد
تا تيره شام بلند يلدا بسوزد، سحر از *** ققنوسهاى خجسته آخر يكى خواهد آمد
آه اى زمين شقاوت از ابرهاى شفاعت *** پيوسته پُريا گسسته آخر يكى خواهد آمد
زين بيش درچشمهايش دستى غزل مىرميدند *** از آن غزالان رسته آخر يكى خواهد آمد
مثل روز اول زمين بوى بوتراب مى دهى
طاقه طاقه آسمان عزيز ، سهم شانه ستبر تو *** اى پر از طلوع روشنى، بوى التهاب مى دهى
شق هاى پاره پاره ام فكر صبحتى دوباره ام *** دست هاى خواهش مرا بازكى جواب مىدهى؟
رد قصه هاى مشرقى اى نسيم آخر الزمان *** هان چرا تو اينقدر مرا دست اضطراب مى دهى
ذوالجناح ايستاده است علقمه به علقمه عطش *** شط آتش است ذوالفقار اسب را شتاب مىدهى
سبزپوش مهربان براى صبح آرزو دميده است *** خواب ديده ام كه مىرسى عشق راجواب مىدهى
رضا طاهرى