منتظران بهار! بوى شكفتن رسيد *** مژده به گلها بريد، يار به گلشن رسيد
لُمْعه مهر ازل، بر در و ديوار تافت *** جام تجلى به دست نور ز ايمن رسيد
نامه و پيغام را رسم تكلف نماند *** فكر عبادت كه راست؟ معنى روشن رسيد
عشق زراه ازل گَرْدِ اَلَمْ پاك رُفْتْ *** خاروخس وَهمِ غير رُفت وبه گلخن رسيد
مطلع همت بلند مزرع اقبال سبز *** ريشه به نخل آب داد دانه به خرمن رسيد
زين چمنستان كنون بستن مژگان خطاست *** آينه صيقل زنيد ديده به ديدن رسيد
مُردم از اين نو بهار نشئه عمر دوبار *** ديده ام ازديده رست دل به دل من رسيد
بيدل!ازاسرار عشق هيچكس آگاه نيست *** گاه گذشتن گذشت وقت رسيدن رسيد
مولانا بيدل دهلوى