نام کتاب : مباني نظري تجربه ديني نویسنده : الشیرواني، علی جلد : 1 صفحه : 52
اخذ و اقتباس كرده باشد؛[1] اما حتى اگر چنين باشد، او به اين
واژه، محتوايى بسيار غنىتر از معناى مورد نظر فريس داده، آن را در برابر
هر تلاشى براى محدود و محصور كردن امر مينوى در محدوده عقل آدمى به كار
مىبرد. همان گونه كه بِرنهارد هارينگ[2] بيان كرده، عبارت «كاملاً ديگر»
توسط اتو برگزيده شد تا در برابر ويندلباند[3] و ديگران روشن سازد
كه دين، تنها برگرفتن و جمع آوردن ديگر مفاهيمِ دنيوى در باب ارزش
نيست و خداوند در برابر همه مقولات اين جهانى بوده و امرى كاملاً مغاير با
آنها است.
{P '. dnomlA, ottO floduR, p. 86. P
از آنجا كه اتو نظام اعتقادات دينى را امرى ثانوى و برآمده از
احساس اصيل مينوى مىداند، ريشه آموزهاىِ دينى، مانند بساطتِ[5] ذات خداوند
و نيز يگانگى ذات و صفات خداوند را در همين جنبه نومن جست و جو مىكند.
به ديگر سخن، بيان اين كه ذات خداوند، كاملاً بسيط است و صفات خداوند با آن
ذات، يگانگى داشته، هيچ گونه زيادتى بر آن ذات ندارد، همه و همه به سبب آن
است كه نومن در تجربه آدمى، امرى كاملاً متفاوت و مغاير با ديگر امور، و
يك سرّ جلوه مىكند.
اين نوع نگرش به امر مينوى، به عنوان امرى كاملاً مغاير با ديگر
امور، مستلزم شمارى از مفاهيم مهم در مورد ارتباط ميان خداوند و جهان است.
اوّلاً، اين ويژگى بيانگر آن است كه خداوند در محدوده زمان و مكان نمىگنجد
و به گونهاى نيست كه تحت صور ماتقدم شهود به ادراك آيد. ثانياً، هرچند
بسيارى از خداپرستان، او را با عدد متعين ساخته، متصف به وحدت و يگانگى
كرده و مىگويند: «او يكى است»، مفهوم «كاملاً ديگر» چنين تعين بخشىهايى
را نفى مىكند. از نظر اتو واژه يك خداگرايى از جنبه[6]
[1] دكتر شايگان معتقد است كه اتو لفظ «كاملاً ديگر»
را از رسائل اوپانيشادها، به ويژه، كلمه سانسكريت anyadeva كه همين معنا را
دارد، گرفته است (ر. ك: داريوش شايگان، بتهاى ذهنى و خاطره ازلى، ص 117).
[3] ويلهلم ويندلباند (1848 - 1915) از برجستهترين فيلسوفان نوكانتى
آلمان است كه شهرت او از مرزهاى آلمان فراتررفته است. او نماينده اصلى
مكتب بادن بود كه مسائل مهم فلسفه را در ارزششناسى يا دانش ارزشها
مىيافت. ويندلباند شاگرد لوتسه بود و به عنوان مورخ فلسفه مشهور است. او
دردانشگاههاى زوريخ (1876 - 1877)، فرايبورگ (1877 - 1882)، استراسبورگ
(1882 - 1903) و ماربورگ (1903 - 1915) تدريس كرد. (ر. ك: جان مك كوارى،
تفكردينى در قرن بيستم، ترجمه بهزاد سالكى، ص 116 - 126).