مهمترين بخش پژوهش اتو شامل تحليل دقيق حالات احساسى است كه
مقوم تجربه مينوى است. نخستين عنصرى كه اتو در معرفى اين تجربه درونى بيان
مىكند، احساس مخلوقيت يا حالت عبوديت است.[2] مقصود از احساس مخلوقيت،
حالت ويژه و منحصر به فردى است كه در برابر موجودى كه همه شؤون و ابعاد
هستى شخص را در دست دارد، در وى پديد مىآيد، يعنى احساس نيستى و ناچيز
بودنِ وجود محدود و احساس عدم. اتو سخن حضرت ابراهيم عليه السلام در سفر
پيدايش (باب 18، آيه 27) را بيان زيبايى از اين حالت مىداند. ابراهيم وقتى
مىخواهد درباره نجات قوم لوط با خداوند سخن بگويد، چنين آغاز مىكند:
اينك من كه خاك و خاكستر هستم، جرأت كردم با خداوند سخن بگويم.
اين يك احساس وابستگى و نيازمندى و فقر است كه در وجود آدمى، هنگام مواجهه با نومن برانگيخته مىشود.
گفتنى است آنچه اتو تحت عنوان احساس مخلوقيت بيان مىكند، با
ديدگاه شلايرماخر در معرفى احساس وابستگى،[3] به عنوان اصيلترين وجه دين
در وجود آدمى، از چند جهت تفاوت دارد:[4]