نام کتاب : مباني نظري تجربه ديني نویسنده : الشیرواني، علی جلد : 1 صفحه : 238
حاصل سخن آن است كه تنزيه الف از ب، به معناى تمايز آن دو از
يكديگر است، وتمايز دو امر از يكديگر، به سبب صفات خاصى است كه در يكى هست و
در ديگرى، مقابل آن يافت مىشود. از اين رو، تنزيه الف (هرچه باشد) از ب
(هرچه باشد) مستلزم مقيد بودن الف به صفت يا صفاتى خاص و در نتيجه، محدود
بودن او به حد يا حدودى ويژه است. آن كس كه حضرت حق را از همه امور مقيّد،
منزه مىدارد و هرگونه تقييدى را از او سلب مىكند، در واقع او را به قيد
اطلاق مقيد كرده و در اين حد، محدود دانستهاست.[1] از اين رو است كه تنزيه
نزد اهل حقايق، در جناب الهى، عين تحديد و تقييداست.
نزد ابنعربى، تأملات عقلانى صرف، درباره خداوند، كه راه فيلسوفان
است، انسان را به ورطه تنزيه مىرساند. از نظر او فيلسوفانى كه خود را از
شريعت جدا ساخته و از وحى بى بهره ماندهاند و از اين رو، جنبه آشكار و بعد
تشبيه را منكر گشتهاند، در زمره نادانان به حقايق هستىاند؛[2] اما
متكلمانى كه داعيه پيروى پيامبران و بهرهمندى از وحى الهى را دارند و با
اين همه، جانب تنزيه صرف را مىگيرند، همانند معتزله، مرتكب اسائه ادب نيز
گشتهاند؛ زيرا كه با وجود تأكيد فراوان آيات الهى بر جنبه تشبيه خداوند،
آن را انكاركرده، خدا و پيامبرانش را تكذيب كردهاند:
فالقائل بالشرايع المؤمن إِذا نزّه و وقف عند التنزيه ولم يَرَ غير
ذلك فقد أَساء الأدب وأكذب الحقّ والرّسل صلوات اللّه عليهم وهو لايشعر؛
بنابراين، كسى كه پيرو شريعت و مؤمن به آن است، هر گاه خداوند را
تنزيه كرده، به همين اندازه بسنده نمايد و جز آن را نبيند، جانب ادب را پاس
نداشته و حق و فرستادگانش -صلوات اللّه عليهم - را نادانسته تكذيب كرده
است.[3]
زيرا خداوند توسط پيامبرانش خود را حىّ و قيّوم و سميع و بصير توصيف كردهاست.
[2] ابنعربى، فصوصالحكم، ص 68. بالى افندى اين قطعه را اين گونه
شرح كرده است: «فالمنزه فقط إِما جاهل، أَى غير قائل بالشرايع، كالفلاسفة
ومقلديهم الذين ينزّهون الحق بمقتضى عقولهم عن الصفات التي أَخبر الحق عن
اتصاف نفسه بها.» (بالىافندى، شرح فصوصالحكم، ص 55.)