نام کتاب : مباني نظري تجربه ديني نویسنده : الشیرواني، علی جلد : 1 صفحه : 230
خود را رفيعالدرجه و بلند مرتبه مىداند. «از اين رو، خداوند
خود را رفيعالدرجات ناميد و نفرمود: رفيعالدرجه، بلكه درجات را به صورت
جمع آورد، با آنكه خود، عين واحد است. سرّش آن است كه قضاى الهى اينچنين
است كه تنها او را بپرستيم، اما در درجات گوناگون، كه هر درجه، يك مجلاى
الهى را عطا كرده است، كه حق در آن درجه معبود واقع شود.[1]
هوى بزرگترين مجلاى پرستش خداوند
از نظر ابنعربى بزرگترين مجلايى كه خداوند در آن پرستش شد، هوى است، كه خداوند گفته است ﴿أفرأيت من اتخذ إلهه هواه﴾[2]. بنابراين، هوى بزرگترين معبود است؛ زيرا همه چيز به واسطه هوى معبود واقع مىشود و هوى به ذات خود معبود است:
فإِنّه لا يعبد شيء إِلّا به، و لا يعبد هو إِلّا بذاته.[3]
حتى پرستش خداوند نيز از روى هوى صورت مىپذيرد؛ زيرا اگر در آن
جناب هوايى از اراده (دستيابى به) بهشت و رهايى از آتش و نيل به درجات
بلند نباشد، عابد او را عبادت نمىكرد.[4] تنها كسانى از اين قاعده
مستثنايند كه عبد عزّت آن جناب الهى هستند:
يعنى «بازگشت شكلهاى گوناگون پرستش به [پرستش] خواستههاى نفس
است، مگر [پرستش] آن كس كه بنده شكوه خداوند باشد و او را بدون هيچ
شائبهاى از هواى نفس و نيز نه به خاطر در امان ماندن از آتش و كيفرش
بپرستد.»
انسانهايى كه در قيد ظاهرند و خود را دلبسته صورتى خاص كردهاند، حق را تنها
[2] جاثيه (45)، آيه 23. (آيا ديدى آن كس را كه اله خويش را خواستههاى خود قرار داده است.)
[3] همان، ص 194. قيصرى ضمير «هو» را به الحق بازگردانده و جمله «و
لا يعبد هو إِلّا بذاته» را اين گونه تفسير كرده است: «أَى الحق في مرتبه
أُلوهيته لا يعبد إِلا بذاته، فإِنه معبود بالذات لكل ماسواه» (شرح
فصوصالحكم، ص 1100؛ اما به نظر استاد بزرگوارم، آيةاللّه حسن زاده، مرجع
ضمير همان «هوا» است. دنباله كلام ابنعربى كه مىگويد «حتى إِنّ عبادته
للّه كانت عن هوى أَيضاً» نظر قيصرى را رد و نظر دوم را تأييد مىكند.