نام کتاب : مباني نظري تجربه ديني نویسنده : الشیرواني، علی جلد : 1 صفحه : 121
پس روح خود را به سوى او فرستاديم تا به [شكل] بشرى خوشاندام
بر او نمايان شد. [مريم] گفت: اگر پرهيزگارى! من از تو به خداى رحمان پناه
مىبرم.[1]
چهارم: تجربه خداوند به واسطه پديدهاى شخصى، كه در قالب زبان حسى
متعارف قابل توصيف نيست. در اين مورد، شخص چيزى را احساس مىكند يا
مىبيند؛ اما آن چيز به مثابه امرى توصيفناپذير به تجربه او درمىآيد.
ماجراى زير كه از قديسه ترزا (1512 - 1582) گزارش شده، نمونهاى از اين نوع
تجربه دينى به شمار مىرود:
من در جشن باشكوه سنت پطرس، در حال نيايش بودم كه مسيح را در كنار
خويش ديدم يا بهتر بگويم: از حضورش آگاهى يافتم؛ براى آنكه نه با چشم سر
چيزى مىديدم نه با چشم دل. احساس مىكردم كه او كاملاً به من نزديك است و
مىديدم و فكر مىكردم كه خود او است كه با من سخن مىگويد... در تمام مدت
به نظر مىرسيد كه عيسى مسيح دركنار من است؛ اما اين امر، ديدارى وهمى
نبود. نمىتوانستم او را در هيچ قالبى رؤيتكنم، فقط در تمام مدت، به وضوح
احساس مىكردم كه او درست پشت سر من است و تمام اعمالم را نظاره مىكند.[2]
به گفته ديويس اين گونه تجارب، شامل وحى، الهام و يا بصيرت
ناگهانى مىشود. تجارب وحيانى بهطور ناگهانى، بدون انتظار قبلى، به فاعل
تجربه خطور مىكند و دينىبودن آنها به لحاظ محتوايشان است. به عقيده
ديويس، اين تجارب پنج ويژگى دارند:
1. ناگهانى و كوتاه مدت بودن؛
2. دستيابى به معرفت جديد از غير طريق استدلال و تفكر؛
3. دخالت داشتن عامل بيرونى (دست كم به نظر فاعل تجربه) در پيدايش معرفت جديد؛