يوسف بن عمر ثقفى كه استاندار كوفه و حاكم كوفه بود در زمان يكى از خلفاى بنى
اميه يعنى هشام بن عبدالملك كه حاكم همه عراق بود و بسيار هم ظالم بود , كسى
است كه جناب زيد بن على بن الحسين ( عليه السلام ) را زيدى كه از شهداى بزرگ
اسلام است به شهادت رساند , آدم بسيار ظالم و ستمگرى بود , بقدرى اين مرد بى باك
و هتاك و ظالم بود كه حد و حصر نداشت او چون قد كوتاه و هيكل كوچكى داشت و
متكبر هم بود از اينكه به او بگويند : تو قدت كوتاه است و يا هيكلت كوچك است
به شدت خشمگين مى شد و از كسى كه اين را مى گفت انتقام مى گرفت
من در كتابى خواندم وقتى كه خياطها مى آمدند برايش لباس بدوزند از يك طاقه
پارچه كه مثلا برايش آورده بودند و پارچه را براى لباس به تن او اندازه مى گرفتند
از خياطان سؤال مى كرد كه اين پارچه براى تن ما كم است يا زياد است ؟ اگر
مى گفتند : نخير , خيلى هم زياد مى آيد مى گفت : زياد مى آيد ؟ بزنيد گردن گناهكار
را
گاهى لباس را مى داد به خياط بدوزد وقتى كه خياط مقدار زيادى از اين پارچه ها
را پس مى فرستاد مى گفت : اينها چيست ؟ مى گفتند كه مثلا زياد آمده است مى گفت
: زياده آمده ؟ بزنيد گردن گناهكار را قاعدتا اين از تكبرش بود حاضر نبود كسى به
او بگويد كه تو قدت كوتاه است و هيكلت كوچك است خياطها هم فهميده بودند كه
چكار كنند پارچه هاى زيادى را پيش او مى بردند ( چون پارچه را هم خود خياط مى برد
) كه او بخرد و سفارش بدهد تا آنها بدوزند مثلا اگر مى گفت : اين پارچه براى من
كم است يا زياد است ؟ خياط نگاهى مى كرد و مى گفت : نه خيلى كم است ( در صورتى
كه پارچه به اندازه دو برابر هيكل او بود ) من بايد خيلى زحمت بكشم تا