با توجه بدين امر، امام(ع) از فرماندارانش ميخواهد انسانهايي
رافرمانده قواي انتظامي سازند كه با مستضعفان مهربان و در برابر
سرمايهداران ـكه در صدد پايمال كردن حقوق ضعيفانند ـ سختگير باشند:
اي مالك، فرماندهي لشكرت را ... به انسانهايي بسپار كه در برابرضعيفان مهربان و در مقابل ثروتمندان سخت گيرتر باشند.
در جامعه مطلوب حضرت علي(ع) مردم بايد چنان احساس آرامش
كنندكه بيهيچ ترس و نگراني خواستهايشان را با فرمانروا در ميان
نهند:
]مالك[ لشكريان و دربانان ]نگهبانان و پاسداران[ خود را از
جلوگيريكردن مردم بازدار تا سخنگويشان بيلكنت زبان و بدون ترس و
نگرانيخواستههاي خود را بيان كند.
امام(ع) در همين منشور از پيامبر9 نقل ميكند كه آنحضرت
شرطجامعه پاك و آراسته را امنيت كامل و قدرت كافي ضعيفان براي
دفاع ازحقوق خود بدون لكنت زبان ذكر ميكند كه پيشتر گذشت.
در مكتب امام(ع) تأمين امنيت راهها و نيز امنيت كامل ضعيف برايستاندن حقش از توانگر در شمار وظايف حكومت جاي دارد.
آن بزرگوار چنان به امنيت اهميت ميداد كه وقتي گزارش
حمله لشكريانمعاويه به انبار، يكي از شهرهاي مرزي تحت حكومتش، را
دريافت و دانستزيور از پاي زني يهودي برون آوردهاند، منقلب شد و
فرمود: اگر مسلماني ازتأسف بميرد، سزاوار است.
رابطه امنيت با اقتصاد و فرهنگ ديني
در نگاه حضرت علي(ع) امنيت فراگير و بادوام تنها در سايه
نيرويانتظامي پديد نميآيد. آن بزرگوار، در تحليل امنيت، به دو عامل
اساسي«باورهاي ديني» و «توسعه اقتصادي» عنايتي ويژه داشت. و به
ديگر سخنحكومت تنها نبايد به مسأله امنيت از منظر حقوقي و قضائي
نگاه كند بلكه بايدنگاهي فراگير كه شامل بحرانهاي روحي و معيشتي
مردم نيز شود، داشتهباشد. سست شدن فرهنگ عمومي و باورهاي ديني در
پي خود رشدناهنجارهاي اجتماعي و تجري مردم در برابر احكام اجتماعي
دين مانند بيمبالاتي در سرقت و اخذ رشوه و خيانت به امانت خواهد
داشت و همچنينوجود بحرانهايي مالي و معيشتي در جامعه بعضي انسانها
را به سوي اعمالمخل امنيت فردي و جامعه مانند تجاوز به حقوق
ديگران، سوق خواهد داد.
گسترش فرهنگ ديني و رشد اقتصادي جامعه شرط تحقق امنيت
فراگيراست كه حضرت به اين دو شرط نيز توجه داشته است، به نحوي
كه حصولامنيت را در گرو دين و اصلاح در امور مردم ذكر ميكند.
هدف ما از حكومت و جنگ برگشت به آموزههاي ديني و اصلاحوضع مردم است تا در پرتو آن مردم ستمديده در امنيت به سربرند.
8. توسعه اقتصادي
يكي از حقوق شهروندان تأمين نيازهاي مادي و معيشتي آنان از
طريقتوسعه اقتصادي است. حكومت بايد براي اين امر راهكارهاي اساسي
و بنياديبينديشد و بابر پاساختن اقتصادي شكوهمند و پويا شهروندان را
به رفاه وآسايش برساند. حكومت ديني با دو نگاه به مسائل رفاهي و
اقتصاديشهروندان خود مينگرد: يكي ناپسند بودن فقر و دوم ارتباط
سببي فقر باايمان.
حضرت فقر را «مرگ بزرگ» «بدتر و دشوارتر از گور» و «مانع بيانحجت» توصيف ميكند و خطاب به محمدبن حنفيه ميفرمايد:
پسرم، من از فقر بر تو بيمناكم. از اين آفت به خدا پناه ببر؛ زيرا فقرميتواند عامل نقصان ايمانت گردد.
اهميت فقر زدايي نزد آن بزرگوار به اندازهاي بود كه اصلاح
وضع زندگيمردم را يكي از اهداف حكومت و جنگهاي خود ميشمرد.
]خدايا، تو ميداني كه هدف ما از حكومت و جنگها[ ... اصلاحوضعيت مردم و شهرها است.
شهيد مطهري، در توضيح اين سخن، ميگويد:
«نظهر الاصلاح في بلادك» خيلي عجيب است! «نظهر» يعني
آشكاركنيم. اصلاح نمايان و چشمگير، اصلاحي كه روشن باشد. درشهرهايت
به عمل آوريم. آن قدر اين اصلاح اساسي باشد كه احتياج بهفكر و
مطالعه نداشته باشد. علايمش از در و ديوار پيدا است؛ بهعبارت ديگر
سامان به زندگي مخلوقات تو دادن، شكمها را سيرابكردن، تنها را
پوشاندن، بيمارها را معالجه كردن، جهل را از ميانبردن، اقدام براي
بهبود زندگي مادي مردم. زندگي مادي مردم راسامان دادن.
حضرت، در منشور حكومتياش به مالك، يكي از اهداف حكومت
راآباداني شهرها كه در پرتو اقتصاد سالم و پويا ممكن است، ذكر
ميكند:«عماره بلادها»