خداوند، به انسان و جامعه حقوقي داده است كه در حقيقت جز يا
لازمانسانيت به شمار ميآيد. اين حقوق ثابت و عام بوده، مطلق
انسان را؛ بيتوجهبه نژاد و جنس و رنگ و موقعيت و شرايط زندگياش،
شامل ميشود و مرورزمان و حكومتها نميتواند آنها را از انسان سلب
كند يا مقيد سازد، براينمونه ميتوان به حق حيات، مالكيت و كسب
خوشبختي اشاره كرد كه دراصطلاح «حقوق فطري و طبيعي» خوانده ميشود و
تاريخچه آن به فلاسفهيونان باستان و حقوقدانان رم، مانند
سيسرون، پل وپلين، اوليبين و فلاسفهرواقي باز ميگردد؛ اين اصول
در سدههاي اخير از سوي فلاسفه مغرب زمينمانند منتسكيو، ولتر و روسو
احيا و تبليغ شد و به تدوين اعلاميه حقوق بشرانجاميد. استاد شهيد
مطهري، در توضيح حقوق طبيعي و فطري در اسلام واعلاميه حقوق بشر،
ميگويد:
روح و اساس اعلاميه حقوق بشر اين است كه انسان از يك
نوعحيثيت و شخصيت ذاتي قابل احترام برخوردار است و در متن خلقتو
آفرينش يك سلسله حقوق و آزاديها به او داده شده است كه به
هيچنحو قابل سلب و انتقال نيست. گفتيم كه اين روح و اساس مورد
تأييداسلام و فلسفههاي شرقي است.
بحث تبيين حقوق ذاتي و طبيعي بشر در موضوع اين نوشتار
نميگنجد.ازاينرو، تنها به تبيين «آزادي» ـ كه يكي از مصاديق بارز
حقوق طبيعي است ـميپردازيم.
تعريف ابتدائي آزادي عبارت از نبود قيد و محدوديت در اعمال
انسانولي متفكران و فلاسفه تعريف آن را سطحي ميدانند و هر كدام
بنا به مشربفكري خود تعريف خاصي از آزادي ارائه ميدهند. مقصود ما
از آزادي دراين دفتر قرابت نزديك با تعريف حقوقي آن دارد. آزادي
به معناي حق واختيار و به طور كلي مستقل و مختار بودن شخص در
گزينش اعمال و رفتارخود ميباشد. مثلاً وقتي گفته ميشود شخصي در
انجام عملي آزاد است،يعني اين كه حق يا توانايي آن را دارد و
لازمه آن نفي محدوديت يا سلبچنين حقي است.
آزاديهاي فردي
چنان كه گفته شد، آزادي در عرصههاي مختلف مانند مالكيت،
بيان،مسكن و شغل ـ كه از آن به آزاديهاي فردي تعبير ميشود ـ از
حقوق طبيعيانسان است و هيچ كس نميتواند آن را سلب يا تحديد كنند
مگر اين كه يكضرورت و مصلحت اقوايي آن را اقتضا كند. اصل مالكيت و
عدم تجاوز بهآن از مسلمات اسلام است و حكومت و ديگران نميتوانند
دسترنج مردم رامالك شوند. احترام به مالكيت ديگران در مكتب علوي
عام بودهغيرمسلمانان مانند يهوديان و مسيحيان را شامل ميشود. حضرت
دربخشنامههاي مختلف خود از فرماندارانش ميخواست اين اصل را
رعايتكنند. آن بزرگوار مأموران حكومتياش را فرمان ميداد كه از
حريمها وقلمرو مردم عبور نكنند، بياجازه وارد خانه هايشان نگردند و
بيش از سقفمشخص از آنان ماليات نگيرند.
حضرت مقابله با تجاوز به حقوق و اسارت مردم را از وظايف
حكومتذكر ميكند و يكي از اهداف جنگ با افرادي چون معاويه را
اهتمام آنان بهغارت بيتالمال و به زنجير كشيدن مردم ميداند.
آزاديانتخاب شغل از ديگرآزاديهاياجتماعي مشروع شهروندان
است.امام(ع) در پاسخ به پرسش يكي از فرماندارانش درباره اجبار
مردم به كندننهر خشك شده شهر ـ كه عملي عام المنفعه است ـ وي
را از آن باز داشت وفرمود:
من نميپذيرم شهروندي را به عملي كه از آن اكراه دارد، ناگزير سازم.
روشناست حاكمي كه دوستندارد شهروند خود را به عملي
عامالمنفعهناگزيرسازد، در مورد مشاغلديگر نيز به اكراه و سلبآزادي
مردمدست نمييازد.
آزادي انتخاب مسكن و محل زندگي نيز مورد توجه حضرت بود.
ازاينرو،آن بزرگوار، ضمن انكار برتري يك شهر بر شهر ديگر، شهري را
كه اسبابآسايش و رفاه و پيشرفت افراد در آن فراهم باشد، بهترين شهر
ميشمرد:
شهري از شهر ديگر براي تو سزاوارتر نيست. بهترين شهر، شهرياست كه ]آسايش و پيشرفت[ تو را تحمل كند.
آزادي مخالفان
اعطاي آزاديهاي مشروع و قانوني به مخالفان از
ويژگيهايحكومتهاي دموكراسي است. در اين نظامها، مخالفان ميتوانند
با تشكيلگروههاي مختلف تحت عنوان «اپوزيسيون» در چهار چوبي خاصّ
به فعاليتسياسي ـ اجتماعي بپردازند؛ به عبارت ديگر، گروهها و احزاب
مخالف از حقفعاليتهاي سياسي و اجتماعي و انتقاد از حكومت
برخوردارند و حكومتبايد آن را به رسميت بشناسد.