responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : تذکره الاولياء نویسنده : عطار، محمد بن ابراهیم    جلد : 1  صفحه : 241

نقل است که احمد در عمر خود شبي نخفته بود . گفتند : آخر لحظه اي بياساي .

گفت : کسي را که بهشت از بالا مي آرايند و دوزخ در نشيب او مي تابد و او نداند که از اهل کدام است ، اين جايگاه ، چگونه خواب آيدش .

و سخن اوست که : کاشکي بدانمي ، که مرا دشمن مي دارد ، و که غيبت مي کند ، و که بد مي گويد تا من اورا سيم و زر فرستادمي . به آخر کار که چون کار من مي کند از مال من خرج کند .

و گفت : از خداي بترسيد . چندانکه بتوانيد و طاعتش بداريد . چندانکه بتوانيد و گوش داريد تا دنيآ شما را فريفته نکند ، تا چنانکه گذشتگان به بلا مبتلا شدند ، شما نشويد .

27

ذکر حاتم اصم قدس الله روحه

آن زاهد زمانه ، آن عابد يگانه , آن معرض دنيا ، آن مقبل عقبي ، آن حاکم کرم ، شيخ حاتم اصم رحمه الله عليه ؛ از بزرگان مشايخ بلخ بود و در خراسان بر سر آمده بود.مريد شقيق بلخي بود و نيز خضرويه را ديده بود و در زهد و رياضت و ورع و ادب و صدق و احتياط بي بدل بود .توان گفت که بعد از بلوغ يک نفس بي مراقبت و بي محاسبت از وي بر نيامده بود و يک قدم بي صدق و اخلاص برنگرفته بود تابه حدي که جنيد گفت :صديق زماننا حاتم الاصم .

و او را در سخت گرفتن نفس و دقايق مکر نفس و معرفت رعونات نفس کلماتي عجيب است و تصانيفي معتبر و نکت و حکومت او نظير ندارد .

چنانکه يکي روز را گفت :اگر مردمان شما را پرسند که از حاتم چه آموزيد چه مي گوييد ؟ گفتند : گوييم علم .

گفت :اگر گويند حاتم را علم نيست ؟ گفتند : بگوييم حکمت.

گفت : اگر گويند حکمت نيست چه گوييد ؟

گفتند :بگوييم دو چيز .يکي خرسندي بدانچه در دست است ؛ دوم نوميدي از آنچه در دست مردمان است .

يکي روز اصحاب را پرسيد : عمري است تامن رنج شما مي کشم .باري ،هيچ کس چنانکه مي بايد نشده ايد ؟

يکي گفت :فلان کس چندين غزا کرده است .

نام کتاب : تذکره الاولياء نویسنده : عطار، محمد بن ابراهیم    جلد : 1  صفحه : 241
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست