responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : تذکره الاولياء نویسنده : عطار، محمد بن ابراهیم    جلد : 1  صفحه : 204

شيخ ابوعلي بن عثمان الجلا گويد : به شام بودم . بر سر خاک بلال موذن رضي الله عنه خفته بود م. در خواب خود را در مکه ديدم که پيغامبر عليه السلام از باب بني شيبه درآمدي و پيري در بر گرفته . چنانکه اطفال را در بر گيرند . به شفقتي تمام من پيش او دويدم و بر پايش بوسه دادم و در تعجب آن بودم که اين پير کيست . پيغمبر به حکم معجزه اي بر باطن من مشرف شد و گفت : اين امام اهل ديار توست . ابوحنيفه رحمةالله عليه .

نقل است که نوفل بن حيان گفت : چون ابوحنيفه وفات کرد قيامت به خواب ديدم که جمله خلايق در حساب گاه ايستاده اند و پيغمبر را ديدم عليه السلام بر لب حوض ايستاده و بر جانب او از راست و چپ مشايخ ديدم ايستاده و پيري ديدم نيکوروي و سر و روي سفيد . روي به روي پيغمبر نهاده و امام ابوحنيفه را ديدم در برابر پيغامبر ايستاده . سلام کردم . گفتم : مرا آب ده .

گفت : تا پيغمبر اجازه دهد .

پس پيغامبر فرمود که او را آب ده.

جامي آب به من داد. من وا صحاب از آن جام آب خورديم که هيچ کم نشد . با ابوحنيفه گفتم : بر راست پيغمبر آن پير کيست ؟

گفت :ابراهيم خليل ، و بر چپ ابوبکر صديق .

همچنين پرسيدم و به انگشت عقد مي گرفتم ، تا هفده کس پرسيدم ، چون بيدار شدم هفده عقد گرفته بودم .

يحيي معاد رازي گفت : پيغمبر را عليه السلام به خواب ديدم . گفتم : اين اطلبک قال عند علم ابي حنيفه . و مناقب او بسيار است و محامد او بي شمار و پوشيده نيست ، بر اين ختم کرديم .

19

ذکر امام شافعي رضي الله عنه

نام کتاب : تذکره الاولياء نویسنده : عطار، محمد بن ابراهیم    جلد : 1  صفحه : 204
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست