نام کتاب : بررسي نظريه هاي نجات و مباني مهدويت نویسنده : ابراهیم آودیچ جلد : 1 صفحه : 302
فيخته،[1][2][3][4][5][6][7]ويل دورانت،[8][9][10][11]ياسپرس[12] و ... هر كدام در موضوع فلسفه ى تاريخ انديشه داشته اند. از آن
جا كه موضوع اين مقاله «بررسى ديدگاه برخى فلاسفه ى تاريخ اخير غرب» است، از پرداختن به بحث اديان در اين زمينه خوددارى مى
شود.
همان طور كه گفته شد بحث فلسفه ى تاريخ به قديم الايام باز مى گردد. ليكن آن چه چهره ى نوينى به اين مبحث بخشيد شايد از
بوسوئه شروع شود.
«بوسوئه»[13] در قرن هفدهم تحت تأثير يهود و آن چه نزد كليسا مقبول بود، تاريخ را عبارت از تحقق غايت و مشيت ربانى مى ديد.
او معتقد بود خدا تقدير و مشيت قاهر خويش را از طريق وسايل و اسباب اجرا كرده است، ليكن اين اسباب فقط نقاب هايى است كه چهره
ى واقعى مشيت را از ديدگان پنهان مى دارد. امّا آن چه در واقع يگانه عامل مؤثر است همان مشيت الهى است.
«جامباتيستا ويكو» معتقد بود كه تاريخ در عين آن كه مسخر مشيت الهى است،