زشتى و بدى فعل وجودى نبوده و بلكه ترك آن است و آدمى بايد هر چه را خوب است
از او ببيند [1]
[1]دركتاب انسان كامل از ديدگاه نهج البلاغه در مورد توحيد افعالى آمده است :
با اين كه در يك جاى قرآن فرمود
قل يتوفيكم ملك الموت الذى و كل بكم
سجده
12 ( يعنى بگو ملك الموت كه خداوند آن را بر شما گمارده به قبض روح
شما مى پردازد ) در جاى ديگر آن فرمود
الله يتوفى الانفس حين موتها والتى لم تمت فى منامها
زمر
3 يعنى خداوند در زمان مرگ و همچنين در هنگامى كه نمرده ايد در خواب به
قبض روح شما مى پردازد فافهم , پس نيك دريابيد
ديده اى خواهم سبب سوراخ كن *** تا حجب را بركند از بيخ و از بن
در كتاب شريف تفسير دعاى سحر درباره توحيد افعالى و نحوه بازگشت همه خير
است به حضرت حق جل و على آمده است
پس آن كس كه فعل را به خلق نسبت دهد و يا به خيال تنزيه حق را از خلق منعزل
و بر كنار از فعل خلق بداند چنين كسى قاصر است و نسبت به خود و حق تعالى ستم
كرده و از حق محجوب و از بارگاه پروردگار دور مانده است , تنزيه و تقديسى كه
مى كند عين تقصير و تحديد و تقليد است و در جمع
مغضوب عليهم
حمد
7 داخل بوده و بدون آن كه از توحيد بهره برده باشد در بند كثرت است و آن
كس كه فعل را به حق نسبت دهد بدون حفظ كثرت او نيز گمراه است و از حد
اعتدال بيرون رفته و در صف ( ضالين ) است
و صراط مستقيم و راه روشن آن است كه نه قائل به تعطيل و نه متعقد به تشبيه
باشد بلكه هر دو مقام توحيد و تكثير را حفظ كند و حق هر يك از حق و عبد را ادا
نمايد و آن وقت براى او معناى اين آيه آشكار مى گردد كه
ما اصابك من حسنه فمن الله و ما اصابك من سيئه فمن نفسك