اين خواهشى زود گذر نيست كه با خوردن و آشاميدن و تهيه پوشاك و مسكن , برآورده شود

اين تمناى ايمان است , ايمان به قدرتى برتر از نيروهاى بشرى , و جهانى بزرگتر از جهان محسوس , و قلمروى وسيعتر از زندگى دنيا

تمناى هماهنگى است , هماهنگى ميان درون انسان با برون او , و ميان مرام روانى با مقررات زندگى او , و ميان حركت كلى جهان آفرينش با خط سير طبيعى او

و خلاصه , اين خواستارى خدا است , خدائى يكتا كه برنامه ى روح خود و قانون اجتماع خود را , از او الهام گيرد

هر سيستم زندگى , تا آنگاه كه همه ى اين تمنيات و خواسته هاى گوناگونى را كه در وجود آدمى نهفته است برآورده نسازد , ممكن نيست بتواند خوشبختى وى را تأمين كند و اين همان خصوصيتى است كه تمدن ( ( نژاد سفيد ) ) از آن بيگانه و تهى است !

تنها بدين جهت است , كه دوران نژاد سفيد , سپرى شده است