خاص در بر مى گيرد . كه باصطلاح مى گويند وضع عام است و موضوع له نيز عام مى باشد .
ج ) وضع عام و موضوع له خاص اگر معناى مورد تصور واضع كلى باشد
ولى لفظ براى كلى وضع نشود بلكه براى افراد آن وضع شود , در اينجا وضع
عام و موضوع له خاص مى باشد , مانند وضع حروف و اسماء اشاره .
واضع وقتى كه مى خواهد كلمه در را وضع كند , معناى كلى ظرفيت را
در نظر مى گيرد ولى اين كلمه را براى آن معناى كلى وضع نمى كند بلكه براى
معانى جزئيه قرار مى دهد . يا آنكه واضع هنگام وضع كلمه او , هر چند
مفرد غايب را در نظر دارد ولى كلمه را براى اين معناى كلى وضع نمى كند ,
در غير اينصورت لازم بود كه هر گاه اين كلمه را استعمال مى كرديم
مفرد غايب را مورد اشاره قرار مى داديم , كه چنين نيست . و وقتى مى
گوئيم[ : ( او نيامد]( , منظور دقيقا روشن است و فرد خاصى مورد نظر مى
باشد .
د ) وضع خاص و موضوع له عام اگر معناى مورد تصور واضع معناى خاصى
باشد ولى هنگام وضع , لفظ براى معناى عام وضع شود اصطلاحا گفته مى شود
وضع خاص و موضوع له عام است . كه اصوليين اين قسم را غير ممكن مى دانند
.