responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : حديث بي کم و بيش (شرح گلشن راز شيخ محمود شبستري ) نویسنده : محمدی باغملائی، محمدکاظم    جلد : 1  صفحه : 90

چون پرتو الهى و فروغ تجلّيات او پيوسته در موجودات جارى و سارى است و هيچگاه نمى شود كه اين فيض از فياض مطلق جدا و قطع گردد بنابراين مطلق خداوندى هرگز داراى حركت و دگرگونى نيست. همان طور كه نور خورشيد از جرم خورشيد جدا نمى شود.

«نشود نور زآفتاب جدا

كى شود فيض منقطع زخدا

كيست آخر كسى كه بتواند

كه ز ذات اقتضا بگرداند[1]»

98) تو پندارى جهان خود هست دائم

به ذات خويشتن پيوسته قائم

(با توجه به ابياتى چند كه در قبل ذكر شد مشخص شد كه ممكن الوجود پرتوى از نور واجب الوجود است كه در موجودات عالم آشكار شده است و اين خيال متصوّر است كه موجودات عالم وهم و خيال است و وجودشان قائم به خود است در حالى كه منشأ اين پندار دوام و بقاى پرتو الهى است كه در اشياء تجلّى يافته است.) و چون حكما و فلاسفه توان مشاهده انوار حق تعالى و پرتو آفتاب و وحدت حقيقى را ندارند مى پندارند كه عالم ماده به خودى خود وجود دارد و دوام و قوام آن ها بسته به وجود اشياء است.

«عقل از سر اين سخن چنان دور

كان ذرّه زآفتاب پر نور»[2]

99) كسى كو عقل دور انديش دارد

بسى سرگشتگى در پيش دارد

دور انديشى در اين بيت صفتى منفى براى عقل مى باشد. چون از نظر عرفا صاحبان عقول از درك مشاهده حق ناتوانند. و مراد از عقل، قوه تعقل است و عارف كليد معرفت حق را دل مى داند نه عقل. بنابرين عاقل كه به طريق عقل و استدلال


[1] لاهيجى، شرح گلشن راز، ص73.

[2] همان، همان صفحه.

نام کتاب : حديث بي کم و بيش (شرح گلشن راز شيخ محمود شبستري ) نویسنده : محمدی باغملائی، محمدکاظم    جلد : 1  صفحه : 90
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست