responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : حديث بي کم و بيش (شرح گلشن راز شيخ محمود شبستري ) نویسنده : محمدی باغملائی، محمدکاظم    جلد : 1  صفحه : 77

گرديده است و وجودى براى خود نمى شناسد.

مصراع دوم اشاره به نهايت كمال معرفت خداوندى دارد. سالك در اين مرحله به هر جزء و ذره اى از عالم كه نگاه مى كند خدا مى بيند يعنى به بقاء بالله رسيده است.

«از عطش گر در قدح آبى خورم

در درون آب حقّ را ناظرم»[1]

73) حكيمان كاندرين كردند تصنيف

چنين گفتند در هنگام تعريف

حكيم ‌ دانشمند، فيلسوف، آشنا به حكمت و فلسفه

تصنيف ‌ صنف صنف كردن، دسته دسته كردن، گردآوردن، فراهم ساختن(ف-م)

عالمان و محققان كه درباره تفكر تحقيق كرده و رساله نوشته اند تفكّر را چنين تعريف كرده اند.

74) كه چون در دل شود حاصل تصّور

نخستين نام او باشد تذكّر

تصّور ‌ انديشيدن، چيزى را در ذهن آوردن، تصور بدون استدلال است.(ف-م)

هنگامى كه در دل سالك صورتى از صور مختلفه بوجود آيد يا در دل خطور كند حكما و علما ابتدا نام اين تصوّر را تذكّر گفته اند.

75) وزو چون بگذرى هنگام فكرت

بود نام وى اندر عرف عَبْرَتْ

عُرف ‌ آنچه نزد عامه قابل قبول است; آنچه عموم آنرا پذيرفته اند.

عبرت ‌ پند گرفتن، در اينجا به معنى از صورتى به صورت ديگر رفتن و يا عبور از جزء به كلّ است.

خاقانى در اين باره چنين سروده است:


[1] لاهيجى، شرح گلشن راز، ص 51.

نام کتاب : حديث بي کم و بيش (شرح گلشن راز شيخ محمود شبستري ) نویسنده : محمدی باغملائی، محمدکاظم    جلد : 1  صفحه : 77
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست