responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : حديث بي کم و بيش (شرح گلشن راز شيخ محمود شبستري ) نویسنده : محمدی باغملائی، محمدکاظم    جلد : 1  صفحه : 384
770) چو او بر كاروان عقل ره زد

به دست خويشتن بروى گره زد

گره زد ‌ محكم بست

معشوق و محبوب حقيقى با گره زدن و محكم بستن زلف خود راه را  بر  كاروانيان  عقل بست و صاحبان عقول را در وادى  معنى حيران و  سرگردان  ساخت به طورى كه عقل هرگز نتوانست به توحيد حقيقى

راه  برد.

771) نيابد زلف او يك لحظه آرام

گهى بام آورد گاهى كند شام

بام ‌ صبح، بامداد، منظور پيدايى وحدت است، محلّ تجليّات نيز گويند.

شام ‌ منظور ظلمت كثرت است.

نا آرامى و بى قرارى زلف اشاره به تغييرات و تحولات مراتب وجود است، كه هر لحظه از حالتى به حالت ديگر در مى آيد.

بنا بر اين زلف معشوق يك لحظه آرام و قرار ندارد. گاهى از شدّت بى قرارى،  از  وحدت دور مى شود و صبح را كه وحدت مراد است ظاهر مى سازد  و  گاهى  حجاب وحدت مى گردد و شب را كه ظلمت كثرت مراد است ظاهر  مى نمايد.

با اين تعبير، زلف هم سبب ظهور حقّ مى شود و هم سبب ستر و حجاب حقّ مى گردد: پس «سبحان من ظهر فى بطونه و بطن فى ظهوره»[1]

«پيداست حسن دوست ز ذرات كن فكان

از بس كه ظاهر است نمايد چنين نهان


[1] پاك است خدايى كه پيداست در پنهانى خود و پنهان است در پيدايى خود.

نام کتاب : حديث بي کم و بيش (شرح گلشن راز شيخ محمود شبستري ) نویسنده : محمدی باغملائی، محمدکاظم    جلد : 1  صفحه : 384
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست