responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : حديث بي کم و بيش (شرح گلشن راز شيخ محمود شبستري ) نویسنده : محمدی باغملائی، محمدکاظم    جلد : 1  صفحه : 280

بنابراين كسى كه خدا را شناخته و عارف به معرفت حقيقى گشته باشد.به حكم ﴿الا انّ اولياء الله لا خوف عليهم و لا هم يحزنون[1] از حقّ نمى ترسد زيرا عارف كسى است كه وجود غير حقيقى خود را فانى دانسته و آن را در وجود حقّ مى بيند.

«خلق اطفالند جز مست خدا

نيست بالغ جز رهيده از هوى»[2]

517) نماند خوف اگر گردى روانه

نخواهد اسب تازى تازيانه

سالك اگر در مسير الى الله روانه شود، چون طالب وصال معشوق و محبوب است از هر آنچه غير حقّ است خود را رها مى كند پس خوف و ترسى از فناى وجود مجازى خود ندارد. چنين سالكى چون عاشق واقعى محبوب است و در راه وصول به او آرام و قرارى ندارد، همچون اسبى تازى دونده است و نيازى به تازيانه و شلاّق ندارد.

«عاشق آن باشد كه چون آتش بود

گرم رو سوزنده و سركش بود»[3]

518) تو را از آتش دوزخ چه باك است

كه از هستى تن و جان تو پاك است

دوزخ ‌ جهنم

سالك كه وجودى براى خود نمى شناسد در واقع به فنا فى الله رسيده است و تن و جان او از همه تعيّنات پاك و مصفّا گرديده است.چنين سالكى ترس و باكى از آتش جهنم ندارد.

519) زآتش زرّ خالص بر فروزد

چو غشّى نيست اندر وى چه سوزد

غشّ ‌ آميزش چيزى كم بها در چيزى گرانبها مانند زر و سيم (ف - م)، ناخالصى،


[1] يونس، آيه 64.

[2] لاهيجى، شرح گلشن راز، ص 416.

[3] همان، ص 417.

نام کتاب : حديث بي کم و بيش (شرح گلشن راز شيخ محمود شبستري ) نویسنده : محمدی باغملائی، محمدکاظم    جلد : 1  صفحه : 280
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست