امكان قادر گردانيدن بر كارى، دست يافتن (ف - م) در اينجا منظور تعيّن ممكن الوجود است.
واجب ب 87
هنگامى كه ممكن الوجود، تعيّنات خود را كه گرد امكان است از
هستى خود دور سازد، هيچ وجودى جز واجب الوجود كه حقيقت هستى است باقى
نخواهد ماند زيرا كه موجود نمى تواند ممكن باشد.
468) وجود هر دو عالم چون خيال است
كه در وقت بقا عين زوال است
دو عالم ب 2و13
خيال گمان، وهم، هر صورتى كه از مادّه مجرد باشد مانند شىء در آيينه (ف - م)
چون هستى حقيقى ـ واجب الوجود ـ به صورت ممكنات عالم ظاهر و
پيدا مى شود، پس موجودات هر دو عالم وجودى غير حقيقى و خيالى دارند و
به همين خاطر وجود عالم را «نمودِ» بى «بود» مى دانند.
و چون وجود حقّ در عالم نمايان شده است، هر آينه هر دو عالم در حق
باقى و موجود و نيز در هنگام بقاء، فنا پذيرند و نابود مى شوند زيرا
ممكنات عالم ممكن الوجودند و ممكن الوجود عدمى باشد.