responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : حديث بي کم و بيش (شرح گلشن راز شيخ محمود شبستري ) نویسنده : محمدی باغملائی، محمدکاظم    جلد : 1  صفحه : 173
282) زهى اوّل كه عين آخر آمد

زهى باطن كه عين ظاهر آمد

اوّل ‌ مراد حق تعالى است.

باطن ‌ مراد خداوند است.

شيخ محمود شبسترى در مقام تحسين و تعجب مى گويد: خداوند در انسان كه از نظر مراتب موجودات آخر است، به صورت انسان پيدا و آشكار شده است و حقيقت انسانى، محل تجلّى اسماء و صفات الهى شده و انسان به اعتبار حقيقت وجودى، اوّل آمده است و به اعتبار ظهور، در آخر است و آخرين نقطه دايره وجود آدمى متصل به اولين نقطه شده است يعنى نقطه آخر به نقطه اوّل وصل شده است. همچنين باطن انسان عين ظاهر او مى شود يعنى حق تعالى حقيقت روح آدمى مى شود زيرا وجود آدمى مظهر اسماء خداوند است.

283) تو از خود روز و شب اندر گمانى

همان بهتر كه خود را مى ندانى

گمان ‌ ظنّ و خيال

اى انسان تو به دلايلى در شناختن خود به مرتبه يقين نمى توانى رسيد و پيوسته شب و روز در ظن و گمان خواهى بود و حقيقت خود را درك نخواهى كرد پس بهتر است كه به دنبال شناختن خود نروى و خود را نشناسى.

284) چو انجام تفكّر شد تحيّر

بدين جا ختم شد بحث تفكّر

چون اسماء و صفات الهى در انسان ظاهر گشته و ذات و صفات خداوند در آينه حقيقت انسانى منعكس شده است و ملائك انسان را سجده كردند در حقيقت، بحث تفكّر كهاتصال نقطه آخر به نقطه اوّل بود و موجب حيرت و سرگشتگى انسان شد، در همين جا خاتمه مى يابد زيرا تفكّر وسيله رسيدن به معرفت و شناخت عارف و معروف است.

نام کتاب : حديث بي کم و بيش (شرح گلشن راز شيخ محمود شبستري ) نویسنده : محمدی باغملائی، محمدکاظم    جلد : 1  صفحه : 173
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست