قول به طريقيت و[ ( سببيت]) ( در باب حجيت امارات ) استوار است .
كسانى كه قائل به تصويبند و يا به سببيت و موضوعيت نظر دارند بايستى
به اجزاى أمر انجام يافته اول قائل باشند , بر اين اساس كه مؤداى حجت
اول[ ( حكم الله]) بوده است , و پس از آنكه حجت دوم آمده , دست
برداشتن از حجت اول و نقص احكام آن واجب است , و اين طرز تلقى در
حقيقت نظير نسخ مى باشد .
أما كسانى كه تخطئه را مى پذيرند و حجيت أمارات و طرق را
مبتنى بر طريقيت و كاشفيت مى دانند بايستى قائل به عدم اجزاء و نقض
أحكامى باشند كه از حجيت اول نشئت گرفته است . زيرا پس از آنكه دليل
دوم عرضه شد , آشكار مى شود كه آنچه گمان مى رفت حجت و طريق به جانب
واقع است چنين نبوده[ : ( كسراب بقيعة يحسبها الظلان ماء]) .
بارى , از آنچه گذشت به اينجا مى رسيم كه , به نظر امامية , هر
گاه فرض بر استنباط حكمى باشد كه جميع مقدمات آن بر پايه حجت شرعى
استوار بوده است و با اين همه بر أساس دليلى قويتر خلاف آنچه استنباط
شده است بدست آيد , گريزى از آن نيست كه به عدم اجزاء در اين مورد
قائل باشيم . زيرا هر دليلى كه ازطرف شارع به لحاظ حدوث حجت باشد از
جنبه بقاء نيز بايد چنين باشد .