يوجب عملا]) . شيخ طبرسى , صاحب[ ( مجمع البيان]) نيز ادعاى اجماع بر عدمحجيت خبر واحد دارد .
در اينجا ما در برابر دو اجماع از جانب دو دسته از بزرگان
هستيم بر حجيت و عدم حجيت خبر واحد , حال آنكه شيخ الطائفه و سيد مرتضى
هر دو در يك عصر بوده اند و شيخ الطائفه شاگرد سيد مرتضى ( ره ) است .
أما چطور شده است كهدر خصوص يك مسئله دو ادعاى اجماع مقابل وجود دارد .
به نظر مى رسد كه مى توان جمع بين دو گفته را نمود , به اين بيان : شيخ
تصريح دارد كه خبر واحد ثقه اىكه راوى آن امامى باشد و موجب اطمينان به
اين أمر گردد كه خبر أز پيامبر اكرم ( ص ) يا يكى از أئمه ( ع ) است حجت
است . سيد مرتضى ( ره ) در مقام رد اين مطلب نيست , بلكه در مقام رد
عامه و أهل سنت و جماعت است , زيرامى بيند كه ايشان رواياتى از أبوهريره و
أفرادى ديگر دارند كه تقواى قولى نداشته اند و روايات زيادى جعل كرده اند
. وى مى خواهد به آنها بفرمايد تكه خبر واحد شما حجت نيست و علم
نمياورد و موجب اطمينان و سكون نفس نيست و جازم و قاطع نمى باشد . نكته
مهم اين است كه اگر به كتب فتوائى سيد مرتضى ( ره )نظر كنيم , مى بينيم
كه خود ايشان به بسيارى أز أخبار آحاد عمل كرده اند , يعنى مبناى
فتوايشان مدركى غير از أخبار آحاد نيست . در واقع , نمى توان گفت كه
روايات استنادى ايشان همگى موجب علم قطعى بوده و يا محفوف به قراينقطعيه
اند . پس جمع دو بيان بدين گونه مى شود كه , به نظر سيد مرتضى(ره),اجماع
امامية بر عدم حجيت خبر واحدى است كه مخبرش امامى نباشد و موجباطمينان
نگردد . اكثر مدارك فتاوى ابن ادريس (ره) نيز همين أخبار آحاد مجرد از
قراين قطعيه است كه متواتر هم نيستند .
د . بناء عقلا . دليل ديگر بر حجيت خبر واحد بناء عقلاست. سيره
عقلاء قائم است به اينكه خبر موثوق الصدور از مخبر ثقة و مأمون از كذب
را , كه در آن احتمال خلاف نمى رود , مورد عمل قرار دهند . حتى در
دستوراتى كه دولتها و اصولا هر حاكمى صادر مى كند به همين سيرة عمل مى
شود , يعنى ظواهر ألفاظ را مى گيرند .اگر اين بنا نباشد و قرار بگذارند
حجيت و عدم حجيت هر قولى را به بحث بگذارند . اختلال نظام پيش مىآيد .
ألبته بايستى مخبر ثقة و مأمون از كذب