( قده ) در خصوص عدم تحريف ادعاى اجماعى مى كند , و نمى شود گفت كاشف
الغطاء چنانچه مرحوم كلينى قائل به تحريف بوده , از قول وى غفلت كرده
باشد .بنابراين , صاحب[ ( كافى]) نيز مانند همه فقهاء معتقد بوده است
كه آيه ﴿ انا نحن نزلنا الذكر و انا له لحافظون﴾ [8] و آيه ﴿ و انه لكتاب عزيز لا ياتيه الباطل من بين يديه و لا من خلفه تنزيل من حكيم حميد﴾
[9] به معنى آن است كه خداوند[ ( قرآن]) را از تحريف نيز حفظ مى كند
و از اضافه و كم كردن در آن نگاهبانى مى كند . بنابراين ,[ ( شبهه
تحريف]) از بحثهايى نيست كه نياز باشد درباره آن سخن را به درازا
بكشانيم . در واقع , درباره تحريف , أخبار آحادى وجود دارد كه در برابر
أخبار متواتره قطعى الصدورتاب مقاومت ندارند .
3 . حجيت ظواهر كتاب
دليل بر حجيت ظواهر كتاب منحصر بر بناى عقلاست , و ا ين دليل مركب از دو مقدمه قطعية است :
مقدمه أول آن است كه بى هيچ شك و اشكالى , عقلاء , در سيره و
محاورات خود و در داد و ستد و تفهيم مقاصد خويش , ظواهر كلام يكديگر را
أخذ مى كنند و هيچ وقت مطلب را به اين صورت به طرف خود تحميل نمى كنند
كه : شما در صحبتهاى خود بايد طورى محاوره كنيد كه قطعى الدلالة باشد .
در واقع , ظاهر هر سخنى هم بر سامع و هم بر گوينده آن حجت است و دو طرف
مى توانند با يكديگر احتجاج كنند .
مقدمه دوم آن است كه شارع مقدس نيز با عقلاء از اين حيث , متحد
المسلك است و راه و روش تازه اى نمىآورد , زيرا خود رئيس عقلاست , و از
اين جهت مانعى نيست كه با آنها متحد المسلك باشد . ألبته در هر مورد كه
متحد المسلك نباشد نظير برخى از موارد نظر خود را بيان مى فرمايد . أما مى
دانيم كه در زمان
به اين سه امر باشد محكوم به اسلام است و آثار
اسلام بر وى مترتب است , و هر كس يكى از ا ين سه امر را منكر شود
محكوم به كفر است . و واضح است كهانكار ضرورى از جمله اين سه امر مذكور
نيست , مگر اينكه انكار ضرورى باز گشتش به تكذيب نبى شود كه اين خود
كفر است .