نمى شود ) ولى بزرگانى مثل ميرزاى نائينى در اثبات مطلب به عنوان قاعده
كلى كه [ ( تعدد عنوان موجب تعدد معنون است]) , تلاش بسيار نموده اند ,
ايشان در اين رابطه مى فرمايند :
در عموم و خصوص من وجه , اجتماع امر ونهى در شىء واحد ممتنع است
و الا لازم مىآيد كه عموم و خصوص من وجه , عموم و خصوص من وجه نباشد ,
بنابراين عمومخصوص من وجه داراى يك ماده اجتماع است كه دو عرض بر آن
وارد شده اند . مى دانيم كه عرض يا ذاتى است يا غير ذاتى , اگر عرض ذاتى
باشد حمل عرض بر معروض حمل اولى ذاتى است , و اگر عرض غير ذاتى باشد
حمل ذاتى اولى نخواهد بود , مثلا دو عرض سفيدى و شيرينى براى قند با
يكديگر فرق دارند و حمل شيرينى بر قند با حمل سفيدى بر قند فرق دارد به
تعبير ديگر جهت صدق در شيرينى با جهت صدق در سفيدى فرق دارد . بين هر يك
از دو عرض با معروض ( قند ) هو هويتى وجود دارد , چون حمل هو هويت است
اما بين دو عرض هو هويتى نيست لذا بر هم حمل نمى شوند و مشخص يكديگرند ,
و تركيب ايندو عرض در شىء واحد تركيب انضمامى است نه اتحادى , زيرا
بين دو عرض هو هويتى نيست تا تركيباتحادى تحقق پيدا كند . اثبات تركيب
اتحادى براى دو عرض موجب نفى عموم و خصوص من وجه مى شود و اين خلاف
فرض است .
حال اگر عناوين جزء موضوع حكم نباشد و حيثيت تقييدين نباشد , بلكه
علت براى حكم باشند يعنى حيثيت تعليليه باشد , لازم مىآيد كه تركيب دو
عنوان ,تركيب اتحادى باشد . خلاصه آنكه واجب و حرام شىء واحدى هستند كه
دو حيثيت بر آن وارد شده است و چون جهت واجب و حرام يك چيز است , پس
مورد واردباب تعارض است و از مسأله اجتماع امر و نهى بيرون مىآيد .
البته نكات زير از نظر اهل دقت مخفى نمى ماند .
اولا . عنوان نسبت به معنون خود گاهى منتزع از معنون است و
باعتبار ضميمه حيثيت زائده بر ذات ماهيتا و وجودا مباين با ذات است
چون يكى از آنها ازمقوله عرض و ديگرى از مقوله جوهر است كه بينشان تباين
مى باشد مثل سفيدى