نام کتاب : تاريخ تحليلي اسلام نویسنده : نصیری رضی، محمد جلد : 1 صفحه : 89
دارى و گرنه با او و تو پيكار خواهيم كرد تا يكى از دو گروه از ميان برود. [1]
ابوطالب (عليه السلام) با فراست تمام دريافت كه بايد در امر
گروهى كه تمام منافعش به خطر افتاده، بردبارى نشان دهد. پس به آنان قول داد
نظر و خواستهشان را به محمد (صلى الله عليه وآله) باز گويد و از او
بخواهد با قريش مذاكره كند. وقتى پيامبر (صلى الله عليه وآله) نظر مشركان
را شنيد، پاسخى داد كه بىترديد يكى از سطور برجسته تاريخ بشر بهشمار
مىآيد.
به خدا سوگند، اگر آفتاب را دردست راست و ماه را دردست چپم قرار
دهند و بخواهند من از تعقيب هدفم، كه همان تبليغ آيين اسلام است، دست
بردارم; هرگز چنين نخواهم كرد تا آنكه به مقصود دست يابم يا در اين راه
كشته شوم. [2]
سران قريش در حالى كه شعلههاى خشم از چشم و جانشان زبانه مىكشيد، از خانه بيرون رفتند تا تدبيرى ديگر بينديشند. [3]
پس از اين رويداد، ابوطالب هاشميان و مطّلبيان را گرد آورد و از
آنان خواست در حمايت از رسولخدا (صلى الله عليه وآله) از هيچ كوششى دريغ
نورزند; جز ابولهب همگان پذيرفتند.
حيلههاى عوامفريبانه و تهمتهاى ناجوانمردانه
پس از آنكه مشركان از تأثير و تسليم پيامبر (صلى الله عليه وآله)
نوميد شدند، طرح گفتوگوى مستقيم را مورد تصويب قرار دادند. [4] عتبه كه
براى اين كار پيشقدم شده بود، با زبانى نرم صفات نيكو، منزلت، نسب شريف و
فضيلت خاندان پيامبر در ميان قريش را برشمرد و لزوم حفظ وحدت را مورد توجه
قرارداد و پيشنهاد ثروت كلان، پيشوايى قبيله و پادشاهى قوم را با پيامبر در
ميان نهاد. پيامبر رحمت (صلى الله عليه وآله) بعد از شنيدن سخنان او، با
تلاوت آياتى از قرآن، وى را سخت تحت تاثير قرارداد بهگونهاى كه مورد
سرزنش هم فكرانش قرار گرفت. مشركان، پس از نوميدى از اين تدبير جوخه تلخ
استهزا پديد آوردند. اين روش ناجوانمردانه، كه براى مردان شريف بسيار
ناگوار و شكننده است، سبب سبك جلوهدادن حضرت (صلى الله عليه وآله) و پيامش