«اسْتُشْهِدَ-/ در شكل مجهول آن- به معناىِ در
راه خداوند كشته شد. و «اسْتَشْهَدَ»-/ در شكل معلوم آن-/ خواست تا در راه خداوند
يا امرى ضرورى كشته شود. بنابراين آنگونه كه نويسنده شهيد جاويد معنا كرده؛ يعنى
«در معرض شهادت قرار گرفتن» صحيح نيست؛ چرا كه:
أوّلًا:
خلاف ظاهرِ معناى آن است.
ثانياً:
هيچ دليلى براى آن نيست.
افزون
بر اين، احتمال شهادت، نيازى به خبر دادن امام ندارد؛ زيرا احتمال شهادت، امرى است
كه در ذهن هركس جز امام معصوم نيز، راه مىيابد و جالب اين كه هيچ كس جز نويسنده
محترم چنين معناى بىربطى را احتمال نداده است.
بنابراين
«اسْتُشْهِدَ»- در شكل مجهول آن- با سبك و سياق عبارت و شرائط آن روزهايى كه امام
عليه السلام اين پيام را به بنى هاشم داده سازگارتر است. و استنادِ نويسنده به
زنده بودن عدّهاى از آنها، كه در كربلا با كاروان شهيدان بودهاند، براى ترجيح
معناى دوّم؛ يعنى «در معرض شهادت قرار گرفتن» با اينكه، به لحاظ تاريخى قطعى
نيست، در تعارض با سخن امام است كه فرمود: «هر كس با من آيد شهيد شود و آن كه با
من نيايد به پيروزى نخواهد رسيد». نمىباشد.
از
جمله كسانى كه با كاروان شهيدان بودهاند امام على بن الحسين عليه السلام است و
امّا مايه شگفتى اينكه نويسنده محترم، از ايشان ياد نكرده است. و از كسانى نام
مىبرد كه بودنِشان در كربلا و همينطور، زنده ماندنِشان در حادثه عاشورا، مورد
اختلاف صاحبان مقاتل است.
نكته
اين كه، در برخى نقلها [1] به دنبالِ «مَنْ لَحِقَ بِي» كلمه «مِنْكُمْ» آمده
[1]. نَفَس المَهموُم، ص 164. مرحوم محدّث قمّى
اين نامه را از محمّد بن يعقوب كلينى، از كتاب وسائل از حمزة بن حمران، نقل كرده
است.