نام کتاب : مرگ مغزى نویسنده : ستوده، حميد جلد : 1 صفحه : 39
زندگى فرد، به سهولت قابل تشخيص نيست. بنابراين، چنين
مىنمايد كه بايد علاوه بر تعريف فقهى مرگ، معيار و شاخصهاى عينى نيز كه كاشف از
زهوق روح باشد، تبيين گردد:
«مرگ،». توقف قطعى
و غير قابل برگشت اعمال فلبى عروقى تنفسى و حسى حركتى است كه از بين سلولهاى مغزى
بر وجود آن صحه مى گذارد [1]
بر پايه اين تعريف، مرگ پديدهاى طبيعى و زيست شناختى تلقى
شده كه با آثار و نشانههاى مادى (مرگ سلولهاى مغزى)، قابل شناسايى و ادراك
مىگردد.
از اين رو، روح در پى اختلال شديد و فساد دستگاههاى حياتى
بدن- به هر علت و سببى كه رخ داده است- شايستگىِ تعلق خود را به پيكره ماديش از
دست داده، مرگ فرا مىرسد؛ چه اينكه بدن، ابزار و ادواتى براى نفس است و با بروز
فساد نعشى آن، ديگر موضعى براى تعلق روح باقى نخواهد ماند. اين رويكرد را مىتوان
از روايتى كه دركتاب احتجاج آمده و در آن روح غير از خون دانسته شده است كه به
دنبال جمود و باز ايستادن خون، جدايى آن از بدن رخ مىدهد، تاييد كرد. [2]
دوم. نشانههاى مرگ و زندگى
علائم حيات چيست و چه هنگام به انسان، روح دميده مىشود؟
علائم مرگ كدام است و ضابطه حدوث مرگ چيست؟
هر يك از مرگ وحيات براى خويش نشانهها و نمودهايى دارد كه
پارهاى از آنها به مثابه علائم شرعى، مورد توجه فقيهان قرار گرفته است.
در برخى از روايات، براى تعيين زمان نفخ روح، به كامل شدن
چهار ماه،
[1]. فرامرز گودرزى
و مهرزاد كيانى، پزشكى قانونى، چاپ اول، (تهران: سمت، 1384)، ص 80.
[2]. رك: احمد بن
على بن ابى طالب طبرسى، الاحتجاج، چاپ اول، (بىجا: الشريف الرضى، 1380)، ج 2، ص
85.
نام کتاب : مرگ مغزى نویسنده : ستوده، حميد جلد : 1 صفحه : 39