مطابق
اين معنا، اشكال برخى از مفسّرين [1] مبنى بر آن كه انسان قابليّت و قدرت ندارد كه حق جهاد را انجام دهد،
پس چرا خداوند فرمود: «وَ جهِدُوا فِى اللَّهِ حَقَّ
جِهَادِهِى»؟، وارد نخواهد بود؛ زيرا، تعليل
«وَمَا جَعَلَ عَلَيْكُمْ فِى الدّينِ مِنْ حَرَجٍ»
مرز و محدوده «حَقَّ جِهَادِهِى» را بيان كرده است
و مىگويد تا هنگامى كه احكام به حدّ حرجى نرسيدهاند، بايد مكلّف نهايت تلاش خود
را انجام دهد.
البته
ممكن است كسى در اين كه اين قسمت از آيه شريفه عنوان تعليلى داشته باشد، خدشه كند
و بگويد: در استدلال به آيه شريفه بايد قبل و بعد آن را در نظر داشته باشيم.
در
جواب مىگوييم: در استدلال به اين قسمت از آيه لازم نيست كه قبل و بعد آن را
ملاحظه كنيم و اساساً در اصول مطرح شده كه اگر قرينه سياق در مواردى، اعتبار هم
داشته باشد، نمىتوان گفت كه در قرآن كريم در همه موارد اعتبار دارد؛ بلكه به
اختلاف موارد مختلف است. علاوه آن كه با قطع نظر از مسأله سياق، اين قسمت از آيه
شريفه در مقام بيان ضابطه كليّه است و ائمّه معصومين عليهم السلام نيز در رواياتى
كه از آنان نقل شده است، به آن استدلال كردهاند. بنابراين، ترديدى باقى نمىماند
كه به اين آيه شريفه با قطع نظر از رواياتى كه در ذيل اين آيه شريفه وارد شده است،
مىتوان براى نفى حكم حرجى استدلال كرد.
روايات
وارد در ذيل آيه حرج
در
ذيل آيه 78 سوره حجّ رواياتى وارد شده است كه به وسيله آنها نيز مىتوانيم به
مدّعا برسيم؛ البته استدلال به اين روايات به عنوان تكميل استدلال به آيه شريفه
است؛ نه آن كه رواياتى كه ائمّه معصومين عليهم السلام در آنها به «وَمَا جَعَلَ عَلَيْكُمْ فِى الدّينِ مِنْ حَرَجٍ» استدلال نمودهاند، خود دليل مستقلّى در عرض كتاب باشد و براى فقيه
دليليّت داشته باشد؛ به عبارت ديگر، استدلال ائمّه عليهم السلام كاشف از اين است
كه دلالت آيه شريفه بر مدّعاى اين بحث تمام است.
[1]. ر. ك: القرطبى، الجامع لأحكام القرآن
(تفسير القرطبى)، ج 18، ص 144؛ ابن الجوزى، نواسخ القرآن، ص 196.