الحمد
للَّهربّ العالمين على ما عرّفنا من نفسه وألهمنا من شكره وفتح لنا من أبواب
العلم بربوبيّته، والصّلاة والسّلام على رسوله النبيّ المنذر الأمين وعلى آله
الشموس الطالعة والسّادة الميامين واللعن على أعدائهم أجمعين.
در
ميان علوم اسلامى «فقه» از اهميّت ويژهاى برخوردار بوده و مىتوان گفت پس از
خداشناسى و اصول عقائد، فقه كه متصدّى استنباط و بيان احكام شرعيّه براى عمل
مكلّفين مىباشد، از شريفترين علوم اسلامى است.
از
ميان دانشهايى كه جنبه مقدّميّت براى فقه دارند و فقيه را در استنباط و اجتهاد
احكام شرعى يارى مىرسانند و به اجتهاد او جهت مىدهند، اهميّت قواعد فقهى كمتر از
قواعد اصولى نيست؛ چه آن كه قواعد اصولى در طريق استنباط احكام كلّى قرار مىگيرد،
امّا قواعد فقهى، خود، همان حكم شرعى است كه بر جزئيّات احكام منطبق مىشود، تا
جايى كه گاه به مكلّف غير مجتهد اين اجازه داده مىشود كه حكم شرعى را با توجّه به
قاعده فقهى موجود، خود بر مصاديق خارجى آن منطبق نمايد. به عنوان مثال:
اگر
مكلّف در صحّت نماز خاصى پس از اتمام آن شك كرد، با دانستن قاعده فراغ و تجاوز،
حكم به صحّت نماز خود مىكند؛ و يا اگر يقين به عدم توانايى نسبت به گرفتن