شرعى
براى تلقيح محسوب شود؟ [1] ناگفته نماند كه اگر پزشك معالج، شوهر شرعى زن باشد، ديگر اين بحث و
اين مانع مطرح نخواهد بود و بر اساس بيانى كه در مقام اوّل گذشت، حكم به جواز جارى
خواهد بود.
به
هر حال بحث در مقام دوّم در دو فرض قابل بررسى است:
فرض
اول: آن كه مسئله نازايى و نداشتن فرزند،
منجر
به نوعى اضطرار و حرج شده باشد، كه زندگى آنها را در معرض از هم پاشيدن قرار دهد،
يا مشكلاتى ديگر را پديد آورد.
در
اين صورت قاعده لا حرج، اين مانع را بر مىدارد و ما در بحث از اين قاعده، اثبات
نمودهايم كه لا حرج، نسبت به همه احكامِ الزامى جريان دارد و اختصاصى به تكاليف
وجوبى ندارد، بلكه در محرّمات نيز جريان پيدا مىكند. البتّه در اين رابطه رعايت
برخى نكات و قيود لازم است كه آن را به تفصيل در رساله مربوط به اين بحث
آوردهايم [2].
بر
اين اساس، نظر و لمس زن توسط پزشك معالج وى، منع و حرمت شرعى نداشته، پس تلقيح نيز
جايز خواهد بود.
فرض
دوم: آن كه هيچ گونه اضطرار و حرجى در بين نباشد
و
فقط مجرّد معالجه و مداوا مطرح است. آيا در اين شرايط، باز هم نظر و لمس زن توسط
پزشك معالج، براى انجام عمل تلقيح، جايز است يا خير؟
[1]. شايان ذكر است
كه اين بحث فقط به مسئله تلقيح مربوط نمىشود، بلكه در بسيارى از امور مربوط به
پزشكى مطرح است.
[2]. سلسله درسهايى
از قوعد فقه (1)- قاعده لا حرج، از مؤلف.