در
مورد تركيب حاصل از تلقيح كه هنوز در رحم قرار نگرفته، چه دليلى وجود دارد كه قرار
دادن آن را در رحم واجب بدانيم، كه در صورت عدم آن، عنوان قتل را پيدا كند. به طور
كلّى ميان سقط و قتل جنين و حفظ جنين ملازمهاى وجود ندارد. هر چند هم بپذيريم كه
اين ملازمه وجود دارد و حفظ جنين نيز واجب است، باز هم از موضوع ما خارج است.
موضوع ما آنجاست كه نطفه با تخمك تلقيح شده و سلول جنينى را شكل دادهاست و اين
سلول در اين مرحله هنوز عنوان نفس محترمه را پيدا نكرهاست، وقتى نفس محترمه
مىشود كه در رحم قرار گيرد و تبديل به جنين شود.
نكتهاى
علمى:
در
بحثهاى گذشته، دلالت روايات «من أقر نطفته في رحم يحرم عليه» را بر حرمت تلقيح
مصنوعى تمام ندانستيم و گفتيم از اين روايات نمىتوان ضابطهاى بدست آورد و حرمت
تلقيح را اثبات نمود.
حال
اگر كسى از اين روايات اين ضابطه را استفاده كرد كه استقرار در رحم خصوصيّتى
ندارد، بلكه تلقيح ميان نطفه مرد و تخمك زن خصوصيّت دارد، خواه اين تلقيح در داخل
رحم باشد خواه بيرون رحم، و هر دو مشمول مجازات مطرح شده در روايت مىشود، از سويى
اگر تلقيح صورت نگيرد، ولو آنكه مرد نطفهاش را در رحم زن ريخته باشد، مشمول اين
روايات نمىشود.
پس
رحم خصوصيّت ندارد، آن چه كه خصوصيّت دارد تلقيح نطفه اين مرد با تخمك زن اجنبيّه
است، آنجا كه اين تلقيح مادهاى بشود براى تكوين جنين.