نام کتاب : وهابيت، مبانى فكرى و كارنامه عملى نویسنده : سبحانى، شیخ جعفر جلد : 1 صفحه : 204
(فَتَولّى عَنْهُمْ وَ قالَ يا قَومِ لَقَدْ أَبْلَغْتُكُمْ رَسالَةَ رَبِّي وَ نَصَحْتُ لَكُمْ وَ لكِنْ لا تُحِبُّونَ الناصِحين) .[1]
«آنگاه از آنان دورى نمود و گفت: اى قوم، من پيامهاى خداوند را رسانيدم ولى شما ناصحان را دوست نمى داريد».
در مفاد آيات سه گانه دقت كنيد:
آيه نخست، حاكى است كه قوم صالح، از او، درخواست عذاب الهى كردند.آيه دوم حاكى است كه عذاب الهى فرا رسيد و همه آنان را نابود كرد. و بالأخره، آيه سوم حاكى است كه حضرت صالح پس از مرگ و نابودى و نداى آنان با جمله (يا قَوم) به ايشان گفت: من پيامهاى الهى را رسانيدم ولى شما نصيحت گويان را دوست نمى داريد.
گواه روشن بر اينكه حضرت صالح پس از نابودى با آنان سخن گفت،سه چيز است:
1. چينش نظم آيات به شكلى كه گفته شد.
2. حرف «فا» در لفظ «فَتَولى» كه دالّ بر ترتيب است، يعنى پس از نابودى آنان، از آنها روى برتافت و به آنان چنين گفت:
3.جمله (ولكن لا تحبُّون الناصحين)مى رساند كه آنان آنچنان در عناد و شقاوت فرو رفته بودند كه پس از مرگ نيز داراى چنين روحيه بودند كه افراد پند ده و اندرزگو را نيز دوست نمى داشتند.
ظاهر آيه اين است كه او با ارواح امت خود به طور جدّى سخن مى گويد و آنان را مورد خطاب قرار مى دهد و از عناد مستمرّ آنان كه پس از مرگ نيز با