«آفريننده آسمانها و زمين است چگونه براى او فرزندانى است در حالى كه او همسر ندارد و همه چيز را آفريده و او به همه چيز عالم و داناست».
در اين آيه با دو برهان بر امتناع اتخاذ ولد استدلال شده است.
الف. معنى «داشتن فرزند» اين است كه جزئى از پدرم به نام «اسپرماتوزييد» جدا گردد و در رحم مادر گيرد و به مرور زمان به تكامل خود ادامه دهد. يك چنين عملى نياز به وجود همسر دارد در حالى كه براى او به اعتراف همگان همسرى نيست چنانكه مى فرمايد: و لم تكن له صاحبة. براى او همسرى نيست.
ب. هرگاه معنى اتخاذ فرزند اين باشد كه گفته شد يك چنين موجود مخلوق و مصنوع خدا نبوده بلكه معادل و شريك او خواهد بود زيرا پدر خالق پسر نيست بلكه جزئى از اوست كه در خارج از ذات او، رشد و نمو مى كند در صورتى كه خداوند آفريننده ى همه چيز است چنانكه مى فرمايد.
(و وخلق كل شَى) . همه چيز را او آفريده است. و در آغاز آيه مى فرمايد: (بديع السموات والارض) او است آفريننده ى آسمانها و زمين (و آنچه در ميان آنها است).