responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : سلفى گرى در آيينه تاريخ نویسنده : سبحانى، شیخ جعفر    جلد : 1  صفحه : 74

دو نفر از انصار، يكى از خزرج، ديگرى از اوس، براى اينكه سعدبن عباده را ناكام كنند، مصلحت ديدند به ابى بكر رأى بدهند. يكى از آنان بشربن سعد خزرجى و ديگرى اسيدبن حضير اوسى بود، و در ميان عشاير رسم است اگر رييس به يك نفر رأى داد، ديگران به پيروى از او، رأى مى دهند، در اينجا نيز وقتى اسيدبن حضير دست ابى بكر را به عنوان خليفه رسول الله فشرد، اوسيان نيز به او رأى دادند و از خزرجيان نيز فقط يك نفر رأى داد.

ابى بكر مصلحت ديد با همين جمع، سقيفه را ترك كند و روانه مسجد شود. بيعت كنندگان، با شعار خليفه رسول الله وارد مسجد شدند.

سعدبن عباده در سقيفه منزوى شد و به هنگام خروج نزديك بود زير دست و پا بماند. حتى براى شكستن موقعيت سعد، عمربن خطاب او را لگد زد. مردى به عمر گفت: سعد را كشتيد. عمر گفت: خدا او را بكشد! در اين هنگام، فرزند سعد به نام قيس كه به شجاعت معروف بود، يقه عمربن خطاب را گرفت و با او به زد خورد پرداخت، كه با هشيارى ابوبكر، بدان پايان داده شد، زيرا ابوبكر احساس كرد كه اكنون هنگام زد و خورد نيست و به رفيق خود عمر گفت: «على رسلك» (آرام باش)[1]

اكنون سؤال مى شود آيا اين نوع گزينش كه فقط از مهاجران


[1] البداية و النهاية، ج 12، ص 387; سيره، حلبى، ج 3، ص 490.
نام کتاب : سلفى گرى در آيينه تاريخ نویسنده : سبحانى، شیخ جعفر    جلد : 1  صفحه : 74
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست