نام کتاب : مسائل جديد كلامى نویسنده : سبحانى، شیخ جعفر جلد : 1 صفحه : 564
3
حكومت حق مختص خدا
مقصود از «حكومت» در اين بحث، همان «سلطه» و مقصود از «حاكم» همان «سلطه گر» است كه مى خواهد براى حفظ نظم و انضباط، گروهى را به زير فرمان خود درآورد.
و به عبارت ديگر: حاكم كسى است كه به خاطر «ولايتى» كه دارد مى تواند، درباره اموال و نفوس مردم تصميم بگيرد، و فرمان بدهد.
اين كه مى گوييم: حاكم با ولايتى كه دارد مى تواند درباره جان و مال مردم تصميم بگيرد، مقصود اين نيست كه اموال مردم را به يغما ببرد، و نفوس را سر به نيست كند، بلكه مقصود اين است كه به خاطر حفظ نظم و انضباط، محدوديت هايى در اموال انسان ها، پديد بياورد، صادرات و واردات را، محدود سازد. و بر درآمد، ماليات ببندد. زكات و خمس بگيرد. و در موقع لزوم، نفوس را به جبهه جنگ بفرستد. براى ورود و خروج افراد به كشور، برنامه اى تنظيم كند و... .
هرگاه وجود حكومت، آن هم به خاطر برقرارى نظام، با يك نوع تسلط بر مال و جان ملازم است، هيچ كس هر چند هم پيامبر و برگزيده خدا باشد، چنين تسلّطى بر كسِ ديگر ندارد مگر خالقى كه جهان و انسان را از عدم به وجود آورده، و همه چيز آن ها، مملوك و مخلوق او است و هر لحظه به او محتاج و نيازمند هستند.
زيرا همان طور كه يادآور شديم، حكومت به خاطر ولايتى است كه حاكم بر جان و مال انسان ها دارد، و چون تمام انسان ها در پيشگاه خدا يكسانند، از اين جهت هيچ كس بر هيچ كس، بالذات چنين حقى و ولايتى ندارد مگر خداى بزرگ كه همه چيز انسان، از جان و مالش، مخلوق او است، و يا آن گروه كه خداوند به
نام کتاب : مسائل جديد كلامى نویسنده : سبحانى، شیخ جعفر جلد : 1 صفحه : 564