responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : سيره پيشوايان نویسنده : پيشوايى، مهدى    جلد : 1  صفحه : 543

صابئين به زبان عبريشان و در برابر مؤبدان به زبان فارسيشان و در برابر اهل روم به زبان رومى و در برابر پيروان مكتب هاى مختلف به زبان خودشان.

آرى هنگامى كه دليل هر گروهى را جدا گانه ابطال كردم به طورى كه مذهب خود را رها كنند و قول مرا بپذيرند، آن گاه مأمون مى داند مقامى را كه او در صدد آن است، مستحق نيست! آن وقت پشيمان خواهد شد و هيـچ حركت و قوه اى جز به خداوند متعال عظيم نيست: «وَلا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ اِلاّ بِاللّهِ الْعَلِىِّ الْعَظِيْمِ».

نوفلى مى گويد: هنگامى كه صبح شد فضل بن سهل خدمت امام(عليه السلام) آمد و عرض كرد: فدايت شـوم پـسر عمـويت (مأمون) در انتظار شماست و جمعيت نزد او حاضر شده اند، نظرتان در اين باره چيست؟

امام فرمود: تو جلوتر برو، من هم ان شاءالله خواهم آمد، سپس وضو گرفت و شربت سويقى[1] نوشيد و به ما هم داد نوشيديم، سپس همراه حضرت بيرون آمديم تا وارد بر مأمون شديم.

مجلس پر از افراد مشهور و سرشناس بود و محمد بن جعفر[2] با جماعتى از بنى هاشم و آل ابى طالب و جمعى از فرماندهان لشگر نيز حضور داشتند. هنگامى كه امام(عليه السلام) وارد مجلس شد مأمون برخاست، محمد بن جعفر و تمام بنى هاشم نيز برخاستند. امام(عليه السلام) همراه مأمون نشست، اما آن ها به احترام امام(عليه السلام)همچنان ايستاده بودند تا دستور جلوس به آن ها داده شد و همگى نشستند. مدتى مأمون بگرمى مشغول سخن گفتن با امام(عليه السلام) بود، سپس رو به جاثليق كرد و گفت:

اى جاثليق! اين پسر عموى من على بن موسى بن جعفر(عليه السلام) است. او از فرزندان فاطمه(عليها السلام)، دختر پيامبر ما و فرزند على بن ابى طالب(عليه السلام)است، من دوست دارم با او سخن بگويى و مناظره كنى، اما طريق عدالت را در بحث رها مكن.


[1] سويق، شربت مخصوصى بوده كه با آرد درست مى كردند.
[2] فرزند امام صادق(عليه السلام) و عموى امام على بن موسى الرضا(عليه السلام).
نام کتاب : سيره پيشوايان نویسنده : پيشوايى، مهدى    جلد : 1  صفحه : 543
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست