responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : سيره پيشوايان نویسنده : پيشوايى، مهدى    جلد : 1  صفحه : 441

نصيب وى نمى شد، در جرگه جوانان زورگو و تهى مغزى قرار مى گرفت كه جز هوسرانى و خوش گذرانى هدف ديگرى ندارند.

بزم هاى ننگين!

او در زمان خلافت پدر، همراه برادرش هارون، جمعى از خوانندگان را به بزم اشرافى خود كه با بيت المال اسلام برگزار مى شد، دعوت مى نمود و به مى گسارى و عيش و طرب مى پرداخت. او آن چنان در اين كار افراط مى كرد كه گاهى پدرش مهدى آن را تحمل نكرده، نديمان و آوازه خوانان مورد علاقه او را تنبيه مى كرد![1] چنان كه يك بار «ابراهيم موصلى»، خواننده مشهور آن زمان را از شركت در بزم او نهى كرد و چون هادى دست بردار نبود، ابراهيم را به زندان افكند! (2)

هادى كه در زمان پـدر، گاهى به خاطر رفتار زننـده خود با مخالفت پدر رو به رو مى شد، پس از آن كه به خلافت رسيد، آزادانه به عياشى پرداخت و اموال عمومى مسلمانان را صرف بزم هاى شبانه و شب نشينى هاى آلوده خود كرد.

به گفته مورخان، او «ابراهيم موصلى» را به دربار خلافت دعوت مى كرد و ساعت ها به آواز او گوش مى داد و به حدى به او دل بسته بود كه اموال و ثروت زيادى به او مى بخشيد، به طورى كه يك روز مبلغ دريافتى او از خليفه، به يكصد و پنجاه هزار دينار بالغ گرديد! پسر ابراهيم مى گفت: «اگر هادى بيش از اين عمر مى كرد، ما حتى ديوارهاى خانه مان را از طلا و نقره مى ساختيم»![2]

روزى «ابراهيم موصلى» چند آواز براى وى خواند و او را سخت به هيجان آورد. هادى او را تشويق كرد و مكرر از وى خواست كه مجدداً بخواند. در پايان بزم، به يكى از پيش كاران خـود دستور داد دسـت ابراهيم را بگيرد و به خزانه بيت المال ببرد تا او هرقدر خواست (از اموال مسلمين) بردارد، و حتى اگر


[1] ابن اثير، الكامل فى التاريخ، ج6، ص 102. 2 . ابوالفرج اصفهانى، همان كتاب، ص 160.
[2] ابوالفرج اصفهانى، همان كتاب، ج5، ص163.
نام کتاب : سيره پيشوايان نویسنده : پيشوايى، مهدى    جلد : 1  صفحه : 441
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست