نام کتاب : سيره پيشوايان نویسنده : پيشوايى، مهدى جلد : 1 صفحه : 202
حكومت پليد بنى اميه با تبليغات زهرآگين و كينه توزانه اش، خاندان پاك پيامبر(صلى الله عليه وآله) را در نظر مردم شام، منفور جلوه داده و درمقابل، بنى اميه را خويشان رسول خدا قلمداد كرده بود، به طورى كه مورخان مى نويسند:
پس از پيروزى قيام عباسيان و استقرار حكومت «ابوالعباس سفّاح» ده تن از امراى شام نزد وى رفتند و همه سوگند خوردند كه ما تا موقع قتل مروان، ـ آخرين خليفه اموى ـ نمى دانستيم كه رسول خدا جز بنى اميه خويشاوندى داشته باشد كه از او ارث ببرد، تا آن كه شما امير شديد.[1]
بنابراين جاى شگفت نيست اگر در كتب مقتل بخوانيم:
به هنگام درآمدن اسيران (كربلا) به دمشق مردى در برابر على بن الحسين(عليه السلام)ايستاد و گفت: سپاس خدايى كه شما را كشت و نابود ساخت و مردمان را از شرتان آسوده كرد و اميرالمؤمنين را برشما پيروز گردانيد!
على بن الحسين(عليه السلام) خاموش ماند تا مرد شامى آن چه در دل داشت، بيرون ريخت. سپس از او پرسيد: قُـرآن خوانده اى؟
ـ آرى.
ـ اين آيه را خوانده اى؟
قُلْ لا اَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ اَجْراً اِلاّ الْمَوَدَّةَ فى الْقُرْبى [2]: (بگو بر رسالت خود مزدى از شما نمى خواهم جز دوستى نزديكان).
ـ آرى.
ـ و اين آيه را؟: وَآتِ ذَالْقُرْبى حَقَّهُ[3]: (وحق خويشاوندان را بده!).
ـ آرى.
ـ و اين آيه را؟:
[1] ابن ابى الحديد، شرح نهج البلاغه، ج7، ص159.
[2] سوره شورى: 22.
[3] سوره اسراء: 26.
نام کتاب : سيره پيشوايان نویسنده : پيشوايى، مهدى جلد : 1 صفحه : 202