و گاه است كه از براى تعظيم باشد. مولوى در قصّه موسى و شبان گويد:
دستكت بوسم بمالم پايكت *** وقت خواب آيم بروبم جايكت
]مصدر[
نمايش چهاردهم در مصدر كه اصول تمام افعال و مشتقّات بوده و مفيد حدث و امرى كه از كسى يا چيزى ناشى بوده و مسبوق بر عدم باشد، آن مى باشد و علامت آن، «تن» يا «دن» است، همچو: رفتن و آمدن; مشروط بر اين كه بعد از حذف «نون» نيز سنخ همان معنى اوّلى مفهوم گردد، چنانچه واضح است و به عبارة اخرى، شرط علامت مصدر، بودن «تن» و «دن» آن است كه هر دو در آخر كلمه زايد بوده و جزو نباشد به خلاف «گردن» و «آبستن» و مانند آن ها; و اوّلى را مصدر تائى گفته و دويّمى را دالى نامند; و مطلق مصدر به دو قسم مى باشد:
1) اصلى كه اساساً و به حسب اصل، مصدر بوده و باقى مانده آن بعد از حرف علامت مصدر، مفيد معنى مناسب آن نباشد همچو آمدن و رفتن; و اگر اين قيد آخرى نباشد، آن صنف مصدر جعلى را هم كه از امر حاضر تشكيل يافته، اصلى گفتن اولى و انسب مى باشد اگر چه اصطلاح جاى مناقشه نيست.
2) جعلى كه لفظ «يدن» را به مصدر عربى يا اسم جامد پارسى يا به امر حاضر ملحق كرده و مصدر سازند، مانند فهميدن و طلبيدن و جنگيدن و درنگيدن و خوردن و نوشيدن; و يا اين كه اسم جامد و اسم فاعل و اسم مفعول و ظرف و صفت و يكى از ادوات را با مصدرى اصلى تركيب داده و يك مصدر مركّبى تشكيل نمايند، همچو: زنده بودن و نالان شدن و كشته گرديدن و به مسجد رفتن و خوب كردن و درخواستن و مانند اين ها; و اين قسم دويّم از مصدر جعلى را مركّب نيز گويند چنان كه مصدر اصلى و قسم اوّل جعلى را مصدر بسيط و مفرد نيز خوانند كه يك كلمه بى جزو هستند.
تبصرةٌ: آن مصدر جعلى كه از امر مخاطب حاصل گردد، مترادف مصدر اصلى مأخذ خود مى باشد، همچو: ساختن و سازيدن و خواستن و خواهيدن و مانند اين ها; و از اين رو بعضى از ادبا اين گونه مصدر جعلى را مصدر ثانوى و مصدر دويّمى نام نهاده و به اقسام مصادر افزوده و از اين بيان، روشن و عيان گرديد كه تمامى افعال، داراى هر دو قسم مصدر اصلى و جعلى مى باشند.
و در اينجا چند دستور است:
1) گاه باشد كه به قرينه مقام، «نون» را از آخر مصدر اصلى يا جعلى حذفيده و باز هم معنى مصدريّت به حال خود باقى باشد، همچو: «داد و ستد» و «ديد و بازديد» و «گفت و شنيد» و مانند اين ها.