و در چند دانه از ظروف كه على الرّسم معمول و متعارف است: مجموعه;
و در نامه: جلتا;
و در نوشته در پاكت نهاده: تنزه;
و در درخت كهن ريشه دار: تنه;
و در نهال ريشه دار: بُته;
و در نهال بى ريشه: شاخه;
و در سگ و تازى و مانند آن ها: گريوازه;
و در پيل و شير و مانند آن ها: زنجير;
و در گستردنى هنگفت از قبيل قالى و گليم و غيره: فرد و تخته;
و در كاغذ و مانند آن: دسته.
و امّا وصفى يا ترتيبى آن است كه مرتبه معدود آن از روى ترتيب، معيّن و محدود باشد و قاعده تشكيل آن، آن است كه يكى از «م» يا «مى» يا «مين» در آخر اسم عدد اصلى آورده و «چهارم» و «چهارمى» و «چهارمين» گويند; و در وصفى عدد «دو»، «دوّم» و «دويّم»; و در «سه»، «سيّم» و «سوّم» گفته; و در عدد «سى»، «سى ام» گويند تا به «سيّم» مشتبه نگردد و بالجمله اسم عدد در اين حال، مفيد معنى اسم فاعل بوده و صفت معدود خود باشد و از اين رو بايد مؤخّر از آن باشد. در توضيح اين حال بر وجه اجمال مى نگارد كه: چنانچه مرقوم افتاد، دلالت هر يك از اسماء اعداد بر معدود خود، غير مرتّب و نامحدود و اصل تقدّم آن بر آن است و اگر خواهند كه مرتبه معدود، معيّن و محدود گردد، بايد ميمى به آخر عدد اصلى ملحق كرده و «چهارم» و «پنجم» و مانند آن گويند و از آن رو كه اين «ميم» مفيد معنى فاعليّت است، مدخول آن صفت، معدود خود باشد و به جهت قاعده مطّرده در صفت و موصوف بايد از معدود، مؤخّر باشد چنانچه گوئى: «روز دهم ذيحجّه بسيار مبارك و هيجدهم آن مبارك تر است» كه در اينجا مراد از روز دهم و هيجدهم، روزى است از روزهاى آن ماه كه از روى ترتيب در مرتبه عاشر و ثامن عشر واقع بوده نه مطلق روز; و از اين بيان، روشن و عيان گرديد كه الحاق «ميم» به جميع اعداد حتّى لفظ «يك» هم درست باشد لكن مستحسن، آن است كه به جاى «يكم»، «نخست» و «نخستين» گفته و به عوض «آخر»، «انجامين» و «فرجامين» و «واپسين» و «بازپسين» گويند و بالجمله گاه باشد كه عدد وصفى را نيز بر معدود خود مقدّم دارند:
نخستين خديوى كه كشور گشود *** سر پادشاهان كيومرث بود
و گاه باشد كه معدود را در اينجا نيز مانند عدد اصلى به قرينه مقام حذف نمايند:
دو بامداد گر آيد كسى به خدمت شاه *** سيم هرآينه در وى كند به لطف نگاه