و بعد از اختتام مقدّمه به آرايش انجمن ها مى پردازيم:
انجمن اوّل
(در حرف الف)
و آن مبتنى بر 31 آيين است:
آيين اوّل
(در حرف الف با الف)
و امّا الف مفرده : كه از روى ترتيب طبيعى صدرنشين اين انجمن است : در گفتار سيّم از آيين اوّل مقدّمه مشروحاً مذكور افتاد.
آ ا : امر بر آمدن و نام درختى هم هست و به عربى و تركى، از حروف ندا است.
آب : مى و شراب و رونق و رواج و عِرض و ناموس و لؤلؤ و جواهر و شمشير جوهردار و زيبق و جيوه و خجل و شرمنده و طرز و شيوه و قانون و قاعده و هموار به راه رونده و فيض و عطا و اميد و رجا و جلا و صفا و آبرو و عزّت و قدر و قيمت و جاه ومنزلت و ترقّى و دولت و لطافت و رحمت و واقع و حقيقت و نيك بختى و سعادت و تيزى و حدّت و نام ماه يازدهم سال روميان كه در اين زمان تقريباً مطابق 22 اسد ماه]مرداد [شمسى]است[ كه در «تاريخ اسكندرى» نگارش خواهد يافت و هم به معنى معروف كه به نوشته پيشينيان يكى از عناصر اربعه و على التحقيق، مايعى است شفّاف و بى بو و بى طعم و بى رنگ و مركّب از اكسيژن (oxygةne) و ايدروژن (hydrigةne) كه به عربى «ماء» و به فرانسه«او»(eou) و به لاتينى «آكا»(acqua) گويند و شعراى خراسان از آب، مطلق رود جيحون]در آسياى مركزى [قصد كنند.
آبِ آهن : كه در پاره اى موارد مستعمل اطبّا است،آن است كه يك مشت ميخ زنگ زده آهن را در 14 سير آب جوش ريخته و در مدّت 24 ساعت بگذارند بماند. پس آب صاف آن را برداشته و از دو تا چهار پياله در عرض روز بياشامند.
آبِ ارس : ارس.
آبِ ارغوانى : آب آتش زده[ر.م].
آبْ از جگر بخشيدن : عطاى بى منّت و سخاوت بارغبت.
آبِ افسرده : آب بسته[ر.م].
آبِ باده رنگ; آبِ باده گون : اشگ خونين.
آبِ باران : علاوه بر معنى تركيبى روشن خود، سيرگاهى است از كابل در نواحى خواجه سه ياران.
آبِ بردال : آبى است كه از روم برخاسته و به درياى روم[درياى مديترانه] مى ريزد.
آبْ بَرين : كنار جوى آب كه زير آن مجوّف شده و آب رخنه كرده باشد.