وليكن اين طرز در غير واحد غايب بسيار كم بوده و در غير شعر ديده نشده:
ما كار زمانه نيك ديدستيمان *** از كار زمانه زان بريدستيمان
شنيدستم كه در درياى اعظم *** به گردابى درافتادند با هم
بلكه اقسام دوازده گانه مجهول مثبت و مجهول منفى اصلا در استعمالات اهل لسان ديده نشده.
قسم سيّم: ماضى بعيد يا مقدّم يا سابق كه دلالت مى كند بر زمان گذشته اى كه از زمان حال، بعيد باشد به اين معنى كه از ماضى ديگر مقدّم باشد و بدين طرز تشكيل يابد كه به آخر ماضى نقلى، يك ماضى مطلقى از مادّه «بودن» آورده و ضمائر را بدو ملحق نمايند چنانچه در اين جدول آمده است:
صيغ 24گانه ماضى بعيد
معلوم مثبت
آورده بود
آورده بودند
آورده بودى
آورده بوديد
آورده بودم
آورده بوديم
معلوم منفى
نياورده بود
نياورده بودند
نياورده بودى
يا آورده نبود وبدين قياس
مجهول مثبت
آورده شده بود
آورده شده بودند
و ساير امثله بدين قياس
مجهول منفى
نياورده شده بود يا آورده نشده بود و ساير امثله به همين قياس
و چون اين قسم، متضمّن معنى افسانه و حكايت است، بعضى از ادبا آن را حكايه نقلى ناميده; و تعريفش كرده به اين كه متكلّم ديده و شنيده خود را به طور افسانه روايت كند.
قسم چهارم: ماضى ابعد يا اسبق كه بعد از ماضى نقلى فعل مقصود، يك ماضى نقلى عليحده هم از مادّه «بودن» آورده و ضمائر را بدو ملحق سازند چنانچه در اين جدول است:
صيغ 24گانه ماضى ابعد
معلوم مثبت
آورده بوده
آورده بوده اند
آورده بوده اى
آورده بوده ايد
آورده بوده ام
آورده بوده ايم
معلوم منفى
نياورده بوده
نياورده بوده اند
نياورده بوده اى
و ساير امثله بدين قياس
مجهول مثبت
آورده شده بوده
و بدين قياس
مجهول منفى
نياورده شده بوده يا آورده نشده بوده وهكذا
قسم پنجم: ماضى استمرارى يا حكايه ماضى كه دلالت دارد بر توالى و عادت و هميشگى و اين كه معنى مصدرى در زمانه گذشته ممتدّى مكرّراً از فاعل به بروز آمده و آن، بر دو گونه است: يكى استمرارى كامل كه صيغ بيستوچهارگانه مزبوره بالتّمام از آن، مستعمل بوده و به واسطه الحاق لفظ «مى» يا «همى» به اوّل ماضى مطلق تشكيل يابد چنانچه در اين جدول نمودار است: